چکیده:
سخن گفتن از عشق آن هم با آن دلانگیزی در نگاه اول، سهل و در چشم انداز دیگر کاری دشوار است «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها». دشوارتر از آن رو که پدیدهای نفسانی است که تا تجربه نشود، درک آن مشکل است و مهرانگیز از آن رو که پاکترین احساسات انسانی است. در اهمیتش باید گفت که عشق نیز حماسهای است که لطافت آن در منش و روح پهلوان تبلور مییابد. در این میان، شاهنامه کتابی است که از زندگی حرف میزند، بنابراین هرچه در زندگی هست، در این کتاب هم هست، از جمله عشق. در شاهنامه با عشق، به طور طبیعی روبرو هستیم؛ با مشارکت جسم و جان، هر جا زنی است و مردی، در آن غریزۀ ذاتی انسان تلطیف شده و با تمدّن آراسته گردیده و برجستهترین نمونۀ آن در بخش پهلوانی شاهنامه، دلدادگی زال و رودابه است. مقالۀ حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به معرفی عاشقان و مرگ آنان در شاهنامه و همچنین به بیان سختیها و مشکلات پیش روی آنان پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
com استاد مدعو زبان و ادبیات فارسی، واحد نورآباد ممسنی، دانشگاه آزاد اسلامی، فارس، ایران تاریخ دریافت: 4/4/1391 تاریخ پذیرش: 2/8/1391 مقدمه فی الجمله دنیا و اهل جهان و نیز هر شی که در کاینات است، از روز ازل با یکدیگر عشق میورزند و تا قیامت خواهند ورزید، عشق آن جذبة صادق و لطیف انسانی است که داستانهای عشق و عاشق مردم در هر خطه پراکنده است، حتّی که پیغمبران نیز از این جذبة پرایمانی متثنی نبودند، چنانچه داستان یوسف و زلیخا که ذکرش در قرآن مجید آمده مشهور است.
جایی که عشق است، جذبههای بدی مانند کینه، بغض، عداوت، حسد و نفرت وجود نداردودر راه عشق، رسوایی و بدنامی لازم و ملزوم است و در نزد عشّاق این رسوایی معراج عشق شمرده میشود: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} در هر زمان مردم به یکدیگر عشق ورزیدهاند، و از سبب عشق کارهای ناکردنی و مشکل انجام دادهاند حتّی که نام ایشان بر صحیفة روزگار ثبت شده است.
عشق به مقام اسفندیار فرزند گشتاسب است و او که مانند پدر عطش سیر ناپذیری در بدست آوردن تاج وتخت دارد به هیچ کس جز تخت پادشاهی نمیاندیشد و اسفندیار همانند پدرش گشتاسب خواهان تاج و تخت پادشاهی پدر میشود و در پیش مادر اینچنین شکوه آغاز میکند و میگوید اگر پدر پیمان به جای آورد و پادشاهی را به من سپرد پیوسته وار به خدمتش میکوشم و گرنه: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} و در آخر پدر شرط ناممکنی (دستگیری رستم) برای او تعیین میکند که سر انجام به مرگ اسفندیار میانجامد.