چکیده:
میرزادۀعشقی از شعرایی است که بخش بزرگی از ارزشهای ادبی او، مرهون نقشآفرینی فضا و عناصر مکتب رمانتیسم است. روحیّه انقلابیگری، بخشی از تاثیرهای این مکتب در سرودههای اوست. رئالیسمنیز، یکی از بنیادیترین مکاتب هنری است که در اواسط قرن نوزدهم بهسرعتگسترشیافت. پرهیز از تخیّل و پرداختن به واقعیّتهای عالم بیرون، از اساسیترین اصول این مکتب بود و شاعرانزیادی از جمله فرّخی یزدی را به سویخودکشاند. صراحت بیان، نکوهش و نقد انقلابی جامعه، نشان از رئالیسم تند فرّخی داشت. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی محتوا، با استخراج و بررسی مفاهیم انقلابیگری و نقد خشونتآمیز جامعه در اشعار این دو شاعرگرانقدر به این نتیجه میرسد که شاعران انقلابی عصر مشروطه تا اندازهای از رسالت فرهنگی خویش که بیداری نرم افکار وایجاد انقلاب روحی و درونی در انسان است غافلشدند. براین اساس، به نظر میرسد همۀ تلاش این شاعران، در جهت تقویت انقلاب مشروطه در اندک زمانی بهخاموشیگرایید. این شاعران درگیر حرکات انقلابی توام با خشونت بیرونی جامعه شدند و به آمادهسازی فرهنگی این تحوّل توجّهنکردهاند. واضحاست که خشونت بیهنگام وبدون بستر لازم، نه تنها به جامعه خدمتی نمیکند، بلکه احتمال اینکه به خشونتی دیگر منتهی گردد بعید به نظر نمیرسد. بنابراین چنین جوامعی بیش از آنکه به شاعران انقلابی نیازمند باشند، به شاعران فرهنگساز محتاج میباشند.
Mirzade Eshghi is one of poets that a great part of his literary works depends on the role of realism’s elements , so one of the effect of realism on his poem is revolutionist feature. Realism is also one of the most fundemental art school which developed quickly in the middle of nineteenth century Keeping away from fancy and paying attention to realities of life are it’s the most basic elements which absorbed many poets like Farrokhi. Explicitness, blame and revolutionist criticism of society were signs of farrokhi’s acute realism. This analytical – descriptive article , by elicitation and study of revolutionist concepts and rudeness criticism of society by the two great poets in their own poems , is concluded that revolutionist poets in constitution were to some extent neglected from their main Cultural mission , that were soft awareness of minds and creation of inner revolution. It seemed , all these poets’ attempts for constitution reinforcement were in oblivion for a while. These poets get involved in revolutionist movements with social rudeness and didn’t pay attention to cultural transition in society. It is obvious that in opportune rudeness not only serves the society but also leads to other rudeness. Therefore these societies need to cultural poets more than revolutionist poets.
خلاصه ماشینی:
رويکرد رمانتيسم و رئاليسم انقلابي در عصر مشروطه (با تاملي در اشعار ميرزاده و فرخي) 1 پروانه رمضاني دانشجوي دکتري رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي قائمشهر رضا فرصتي جويباري عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي وحد قائم شهر مهر علي يزدان پناه عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي وحد قائم شهر تاريخ دريافت : ٩٥/٧/١٩ تاريخ پذيرش : ٩٥/١١/٢٣ چکيده : ميرزادةعشقي از شعرايي است که بخش بزرگي از ارزشهاي ادبي او، مرهون نقش آفريني فضا و عناصر مکتب رمانتيسم است .
اين مقاله با روش توصيفي – تحليلي محتوا، با استخراج و بررسي مفاهيم انقلابيگري و نقد خشونت آميز جامعه در اشعار اين دو شاعرگرانقدر به اين نتيجه ميرسد که شاعران انقلابي عصر مشروطه تا اندازه اي از رسالت فرهنگي خويش که بيداري نرم افکار وايجاد انقلاب روحي و دروني در انسان است غافل شدند.
١-مقدمه : ادب کهن ومعاصر فارسي به دليل سيطره قوانين وقواعد ويژه خود ونيز شرايط تاريخي، اجتماعي و سياسي حاکم بر دوره هاي آن ، به آساني قابل تطبيق با مباحث ادبي غربي نيست ، ليکن در دوره معاصر وخصوصا مشروطه ، که عموما متاثر از حوزة غير فارسيزبان هست ، ميتوان نمونه هايي از جنبش رمانتيسم ورئاليسم را خصوصا در شعر ميرزاده و فرخي استخراج کرد.
ميرزاده از جملۀ شعرا و نويسندگاني است که هم به جهت حضور نسبتا طولاني خود در ترکيه در جريان مهاجرت رجال سياسي و فرهنگي ايران به آن سامان در جنگ جهاني اول و هم به سبب آشنايي که با زبان فرانسه داشت با قالبها و مفاهيم رمانتيسم آشناشد و آنها را با داعيۀ نوگرايي در آفرينش هاي ادبي خود متجلي ساخت .