چکیده:
نیاز اساسی نقد ادبی توجه به مفهوم زنانگی در روایت و بازنمایی آن به عنوان یک قابلیت ادبی میباشد و هزار و یک شب از متون ادبی چند ملیتی است، زن در آن حضور فعال دارد. قهرمان قصه زنی با تدبیر و درایت است که با نقل قصههای هوشمندانه پادشاهی خودکامه را به پایگاه خودآگاهی میرساند. در این پژوهش کارکرد بازی در رمان هزار و یک شب با استفاده از خوانش روانکاوانه پسا ساختارگرا با نگاه به نظریه فاز آینه و زنانگی لاکان و نظریههای تقلید، تفاوت و شکوفایی شهرزاد مورد بررسی قرار گرفته است. شهرزاد شخصیت محوری رمان دربازی آگاهانه و ناخودآگاه خود به روندی جامه عمل میپوشاند که از دیدگاه لاکان یگانه را مبارزه با قدرت گفتمان نرینه محور است. شهرزاد در کوششی بیپایان برای شناخت خود و پرورش شاه ایران، درگیری بازیهایی میشود که گاه موفقیت آمیز بوده و گاه ناموفق و گاه با تقلید آینه وار، ساختار فکری جامعه را مشروعیت میبخشد و زمانی با تقلید خرابکارانه آن را به چالش میکشد، در این روند قصهگویی، به تدریج راهی برای بروز هویت زنانه بعنوان سوژه انسانی (نه شی وکالا) باز میشود.
The basic requirement of literary criticism is to pay attention to the concept of femininity in its narrative and representation as a literary ability, and one and a half nights of multinational literary texts, in which women are active. The hero of the story is a tact that tells the intelligent self-knowledge of the intelligent kingdom. In this study, the play of play in the one and one-night novel by using post-structural psychoanalytic readings is examined by looking at the theory of the phase of mirror and femininity of Lacan and the theories of imitation, difference and prosperity of Shahrzad. Shahrzad traces the central character of the novel in his conscious and unconscious to a process which, from the perspective of Lacan, is the only struggle against the power of the discourse. In an endeavorless effort to understand and cultivate the Shah of Iran, engagement in games is sometimes successful and sometimes unsuccessful, sometimes by mirroring imitation, legitimizing the intellectual structure of society and challenging it with maladaptive imitation. The storytelling gradually opens the way for women to be identified as a human subject (not object and law).
خلاصه ماشینی:
نا گفته هاي قصه گويي شهرزاد از منظر روانشناسي ژاک لاکان آزاده ابراهيمي پور١ دانشجوي دکتراي زبان و ادبيات فارسي(نويسنده مسئول ) رقيه صدرايي ٢ استاديارگروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران تاريخ دريافت :٩٧/١/١٦ تاريخ پذيرش :٩٧/٤/٩ چکيده نياز اساسي نقد ادبي توجه به مفهوم زنانگي در روايت و بازنمايي آن به عنوان يک قابليت ادبي ميباشد و هزار و يک شب از متون ادبي چند مليتي است ،زن در آن حضور فعال دارد.
درواقع اين پرسش اساسي، بستر اوليه ي پژوهش است ، آيا هدف از تأليف کتاب فقط خواندن قصه و سرگرمي مخاطب بوده است ؟ يا هدفي بزرگتر و خاص تر مورد نظر است ؟ درواقع سعي بر اين است بدانيم تا بعد از هزار و يک شب در ذهن خواننده قرار است چه اتفاقي بيافتد و در کدام سطح از انديشه و آگاهي قرار بگيرد؟ اگر زمان توليد يک اثر درکنار زبان متن و درون مايه هاي بنيادي اثر، خوانندگان و مخاطبان آن ، در کنار يکديگر قرار بگيرند، ميتوان به چند امر مهم رسيد.
پژوهش حاضر تلاشي است براي فهم قصه در شکل گيري شخصيت زن داستان و ارتباط آن با مفاهيمي مانند هويت زنانگي و قدرت در اين ميان ، نظريه فاز آينه ژاک لاکان و تعريف او از زنانگي به مشابه نمايشگري و همچنين تحليل او ،بعنوان تنها راه شروع ايستادگي در برابرقدرت نرينه محوري که گفتمان غالب در داستان ميباشد را بررسي ميکند.