چکیده:
کارل پوپر، غایتاندیشی اجتماعی را برای رسیدن به یک «جامعهباز» که جامعه مطلوبِ مد نظر وی است، نفی میکند. او این غایتاندیشی اجتماعی را در قامت دو مفهوم «مهندسیاجتماعی کلگرایانه» و «تاریخانگاری» مطرح کردهاست. با پیش آمدن وضع جدیدی که با بروز همهگیری بیماری کرونا نمود پیدا کرده، عینیتهای اجتماعی با شمولیت گستردهای، پرسشهای جدیدی را پیش آوردهاند که فلسفه علوماجتماعی پوپر را با چالشهای بسیار جدی مواجه میکند. پرسش اصلی این پژوهش، براین اساس شکل گرفتهاست که، همهگیری بیماری کرونا چگونه میتواند نفی غایتاندیشی را در فلسفهاجتماعی کارل پوپر مورد نقد قرار دهد؟ با بررسی انتقادی انجام شده بر اساس روش «ابطالگرایی» هر دو عنصر «مهندسیاجتماعی کلگرایانه» و «تاریخانگاری» که بنابر رای و نظر پوپر، وجودشان موجب ایجاد «جامعهبسته» میشود، حیاتی تازه یافتهاند و بهواسطه این حیات، غایتاندیشی اجتماعی در همه جهانِ مبتلا به بیماری همهگیر کرونا در قامت پرسشهایی بنیادین، بهطور جدی و گستردهای طرح شدهاست و این امکان وجود دارد که در افق معنایی، پاسخ یا پاسخهایی «توحیدی» و «دینی» به آنها داده شود.
Karl Popper rejects the social ideology of achieving the "open society" that he seeks. He put this social thinking in terms of the two concepts of "holistic social engineering" and "historiography". With the emergence of a new situation that has emerged with the outbreak of coronary heart disease, widespread social objects have raised new questions that pose a very serious challenge to Popper's philosophy of the social sciences. The main question of this research is based on how the epidemic of Corona can criticize the negation of ideology in Karl Popper's social philosophy? Both critical elements of "totalitarian social engineering" and "historiography", whose existence, in Popper's view, give rise to a "closed society" have been revived by a critique based on the method of "falsificationism". With coronary heart disease, the basic questions are seriously and extensively posed, and it is possible to give them "monotheistic" and "religious" answers or answers on a semantic horizon.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلی این پژوهش ، بـراین اسـاس شـکل گرفته است که ، همـه گیـری بیمـاری کرونـا چگونـه مـیتوانـد نفـی غایـت اندیشـی را در فلسفه اجتماعی کارل پوپر مورد نقد قرار دهد؟ با بررسـی انتقـادی انجـام شـده بـر اسـاس روش «ابطال گرایی» هر دو عنصر «مهندسیاجتماعی کل گرایانه » و «تاریخ انگاری» کـه بنـابر رای و نظر پوپر، وجودشان موجب ایجاد «جامعه بسته » مـیشـود، حیـاتی تـازه یافتـه انـد و به واسطه این حیات ، غایت اندیشی اجتماعی در همه جهانِ مبتلا به بیماری همـه گیـر کرونـا در قامت پرسش هایی بنیادین ، به طور جدی و گسـترده ای طـرح شـده اسـت و ایـن امکـان وجود دارد که در افق معنایی، پاسخ یا پاسخ هایی «توحیدی » و «دینی» به آنها داده شود.
در سراسر بخش اعظم تاریخ فلسفه علوم اجتماعی، سوال اساسـی ایـن بـوده اسـت : آیـا علوم اجتماعی، علمی هستند یـا مـیتواننـد باشـند؟ دانشـمندان علـوم اجتمـاعی از نظـر تاریخی همواره در پی طرح این ادعا بوده اند که ردای علم بر تن علوم اجتماعی برازنـده است و الگوی پژوهش هـایشـان را از علـوم طبیعـی مـیگرفتـه انـد.
یکی از پرسش های اساسی که در قالب فلسفه علوم اجتماعی مطرح میشـود ایـن اسـت که جامعه برای چه تشکیل شده است ؟ مفهوم محوری که در این پرسـش انـدکی نهـان شـده مینماید، مفهوم «غایت اندیشی اجتماعی» است .
پـیش از پـرداختن بـه مبـانی فلسـفه سیاسـی و اجتماعی پوپر، باید به این نکته اشاره کرد که او جامعه لیبرال دموکراسی را بهترین جامعـه ای میداند که تاکنون در تـاریخ بشـیریت وجـود داشـته اسـت ، در دیـدگاه او وضـع اجتمـاعی موجود، وضعی است مطلوب که باید تلاش شود تا مطلوب تر شود و مطلوب بماند.