چکیده:
سابقه و هدف: نقش نیروی انسانی ماهر و کارآمد در تحقق اهداف سازمان، امری بدیهی و غیرقابل انکار
است و شکی نیست که ثروت ملی یک کشور و به عبارت بهتر سرمایه انسانی در قالب مهارتها، سازمانها
و انگیزههایشان ظاهر میشود.
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و پس از بررسی مفاهیم با ارائه نتایج به
پیشنهادات کاربردی پرداخته شده است. روش تحقیق حاضر توصیفی و روش گردآوری اطلاعات آن،
کتابخانهای است. بدین صورت که از منابع کتابخانهای نظیر: کتاب، مقاله، منابع خارجی و... و آموختههای
محقق استفاده شده است.
یافتهها: از نظر این پژوهش مدیران باید به منظور بهرهگیری هر چه بیشتر از نیروی انسانی شاغل عوامل
انگیزشی موثر در تحریک آنان را به درستی شناسایی کرده و تلاش نمایند که هر چه بیشتر این توان را در
مسیر اهداف سازمان قرار دهند.
نتیجهگیری: از مباحث ایراد شده نتیجه گرفته میشود که توانمندسازی کارکنان که بین دو عنصر مزبور
تعادل برقرار میکند، وسیله ای است که هدفهای فردی و سازمانی را همسو میکند و کارکنان باور
میکنند که رشد و پیشرفت سازمان، منافع آنها را نیز در بر میگیرد. توانمندسازی با اعمال فشار مدیران و
دستورالعملها محقق نمیشود، بلکه فرآیندی است که مستلزم پذیرش فرهنگ توانمندسازی و مشارکت
داوطلبانه کارکنان است.
خلاصه ماشینی:
نتيجه گيري: از مباحث ايراد شده نتيجه گرفته ميشود که توانمندسازي کارکنان که بين دو عنصر مزبور تعادل برقرار ميکند، وسيله اي است که هدف هاي فردي و سازماني را همسو ميکند و کارکنان باور ميکنند که رشد و پيشرفت سازمان ، منافع آن ها را نيز در بر ميگيرد.
چنانچه توانايي افراد افزايش يابد، ميتوانند بصورت بالقوه کارها را در سطحي بالاتر و بهتر انجام دهند بديهي است اين توان بالقوه باعث انگيزه بالايي خواهد شد لــذا توجه به توانمند سازي نيروي انساني براي توسعه سازمانها در ابعاد مختلف مالي و اقتصادي، فرهنگ سازماني، فني و تکنولوژيکي امري ضروري و حياتي است .
ــ در توانمندسازي ارائه بازخورد مناسب و قدرداني مستمر و به موقع کارکنان الزامي است [١٨] توانمندسازي و تحول سازماني صاحب نظران مديريت تحول و بهسازي سازمان ، متغير جديدي با عنوان توانمندسازي کارکنان را به عنوان عامل اثرگذار در بهبود عملکرد و بهسازي منابع انساني معرفي کرده اند [١٩] براي توانمندسازي نيروي انساني مراحلي وجود دارد که عبارتند از: مرحله تسلط : يک مدير، هنگامي ميتواند افرادي را که در حيطه نظارتش هستند، توانمند سازد که خودش بر آن نيروها اشراف کامل داشته باشد.
اين مطالعه نشان داد، در سازمان هايي که توانمندسازي در آن ها انجام گرفته است ، کارکنان احساس ميکنند که نه فقط در مورد انجام دادن کار و وظايف خودشان ، بلکه نسبت به بهبود عملکرد کل سازمان مسئوليت دارند.