چکیده:
فرهنگ و تمدن اسلامی به دلیل اتصال به عالم وحیانی و قرآنی و روایی، دارای غنای محتوایی بیبدیلی است که میتواند تمامی انسانها را در هر زمان و هر مکان و با هر شرایطی تا قیامت هدایت نموده و سعادت دنیا و آخرت ایشان را تضمین نماید. از سوی دیگر نقش بینظیر فلسفه اسلامی به عنوان پشتوانه عقلانی و معرفتی فرهنگ و تمدن اسلامی دارای اهمیت فوقالعادهای است. حال بایستی توجه نمود که در آینده، نقش هستیشناسی فلسفه اسلامی در طراحی مبانی نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی که بارها مورد تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی است، چگونه است؟ فلسفه اسلامی با رویکرد هستیشناسانه خود به مبانی نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی ورود نموده و بصورت کامل و دقیق تبیین مینماید و بر این اساس، شاکله حیات طیبه بشری را طرحریزی میکند. به عبارت دیگر حل این مهم، باعث رفع همه مشکلات کاربردی فرهنگی و تمدنی نوین اسلامی میگردد، چرا که مباحث رفتاری و عملی رابطه مستقیم و تنگاتنگی با مباحث نظری دارد و از آن متأثر است. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل هستیشناسی فلسفه اسلامی در فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال نشان دادن نقش مهم و حیاتی هستیشناسی فلسفه اسلامی به عنوان مباحث نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی است. یافتههای پژوهش عبارتند از عملیاتی نمودن مباحث نظری دقیق و عمیق هستیشناسی فلسفه اسلامی در فرهنگ و تمدن نوین اسلامی. فلسفه با ورود خود به عالم اسلام، دستخوش تغییر و تحوّل و تکامل گردید و پس از آن، بر عرصههای گوناگون فرهنگ و تمدن اسلامی تأثیر گذاشت. ازجمله نقشهای فلسفه در تمدن اسلامی را میتوان نیازمندی تمدن به فلسفه در تمییز حقیقت از غیر حقیقت، تأثیر فلسفه در دین، تأثیر فلسفه در اخلاق، تأثیر فلسفه در عرفان، تأثیر فلسفه بر سیاست و تبیین مدینة فاضله و تأثیر فلسفه در کلام دانست. حیات تعقلی و فلسفی مسلمانان مقارن با ظهور اسلام و تشکیل حکومت اسلامی است. قرآن کریم توجه بسیاری به حیات طیبه عقلانی دارد و سراسر قرآن مملو از استدلالات فلسفی است. از طرفی دیگر سیره معصومین (علیمالسلام) نیز مؤید این مطلب است و ایشان در حیات نورانی خود بارها و بارها براهین عقلانی متفاوتی ارائه نموده اند. مسلمین با هنر خود توانستند فلسفه یونان را بومی سازی نموده و از نورانیت قرآن و عترت استفاده نموده و پایهگذار فلسفه اسلامی باشند که درخشش کرد.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلي و اساسي هستي شناسي شامل موارد زير هستند: چه چيز را ميتوان گفت که وجود دارد؟ در چه دسته ها و گروه هايي، در صورت وجود، اشياي موجود را ميتوانيم مرتب کنيم ؟ معناي وجود چه چيزهايي هستند؟ چه حالات مختلفي از بودن اشياء وجود دارد؟ فرهنگ و تمدن اسلامي که برگرفته از آيات و روايات بود، در صدر اسلام تحقق عيني يافته و داراي دو بعد اصلي و اساسي بود، يکي حوزه انديشه و نظر و مباني و مبادي اعتقادي و ديگري سبک زندگي عيني و خارجي بر مدار و محور انديشه و عقيده.
عقلانيت عنصري است اساسي براي فرهنگ د و تمدن نوين اسلامي، چراکه همه مسائل تمدن، حتي معنويت هم بايد از مجراي عقلانيت عبور کند بطور مثال دين اسلام که دين تعقل است و بر اين اساس در قرآن کريم بسيار بر تفکر و انديشيدن تأکيد شده است .
کتاب الهي (قرآن کريم ) توحيد را از مسيرهاي متفاوت به انسانها تعليم مي دهد و آنها را به انديشيدن در آثار الهي فرا مي خواند، و به ايشان رهنمود ميدهد که تمامي عالم و هستي نشان از يک پروردگاري دارد که خالق و مدبر هستي است و با دلايل متقن به اثبات ميرسد و هيچ کسي نميتواند وجود خداي سبحان را انکار کند چرا که بسياري از استدلالات متقن حاکي از پروردگار جهان هستي است .