چکیده:
از دهۀ اول انقلاب اسلامی و بعد از آن، علوم انسانی در جبهه متخاصم جای گرفته و پروژه اسلامی سازی هدفش را کنترل و بازسازی علوم انسانی قرار داده است، ولی با وجود این، از ظرفیت های پذیرش دانشجویان علوم انسانی نه تنها کاسته نشده بلکه در مقایسه با سایر رشته ها رشد قابل توجهی نیز داشته است. از آنجا که توسعه و افزایش پذیرش دانشجویان تابع سیاستگذاریهای دولتی است، این پرسش مطرح می شود که چنین جهتگیری های متفاوت چگونه باید درک شود؟ چگونه می توان با علوم انسانی مخالف بود ولی بیش از سایر رشته ها، ظرفیت پذیرش دانشجویان آن را افزایش داد؟ ما در این مقاله سیاستگذاریها و عملکردها، روند افزایش پذیرش دانشجویان علوم انسانی را بررسی می کنیم. یافته های حاصل از پژوهش نشان می دهد که این گسترش را باید ذیل سه گفتمان درک کرد: گفتمان بهنجارسازی که بر مدار تولید سوژه دیندار شکل میگیرد ، گفتمان خودکفائی که بر حول تامین منابع مالی استوار می شود، و در نهایت گفتمان توسعه محور که کمیت رشد دانشگاهها و نیروی انسانی در آن هدف میشود. در نهایت نشان خواهیم داد که چگونه علیرغم گسترش رشتهای(به ویژه از لحاظ افزایش پذیرش دانشجو)، علوم انسانی موقعیت متزلزل و بدبینانهاش را از چشم انداز حاکمیتی از دست ندادهاست.
From the first decade of the Islamic Revolution onwards, the humanities have been on the warring front, with the Islamization project aiming to control and rebuild the humanities. However, the admission capacity of humanities students has not only not decreased but has also grown significantly compared to other disciplines. Since the development and increase of student admission is subject to government policies, It is controlled by the government The question is, how should such different orientations be understood? How can one oppose the humanities but increase its admission capacity more than other disciplines? In this article, we review the policies and practices, the process of increasing the admission of humanities students. Findings from the research show that this extension should be understood under three discourses: The normative discourse that seeks to produce a religious subject, Self-sufficiency discourse that has been formed around the provision of financial resources. In a nutshell, we will show how, despite the expansion of the discipline (especially in terms of increasing student enrollment), the humanities has not lost its shaky and pessimistic position from a governance perspective.
خلاصه ماشینی:
اما با وجود اين مخالفت ها علوم انساني در سال ١٣٦٢ بازگشايي شد و در اولين سال بازگشايي حدود ٥٩ هزار نفر آنان (٢٣ درصد کل پذيرش دانشگاه ها) در رشته هاي علوم انساني در حال تحصيل بودند (به نقل از سخي، ١٣٦٦) و امروزه به طرز عجيبي بعد از ٣٣ سال به ٢٠٠٣٥٩٣ نفر (٤٧ درصد کل پذيرش دانشگاه ها) رسيده است ١ (مؤسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي، ١٣٩٥).
بنابراين چنانچه در جدول (٢) مشهود است ، علوم انساني بيشتر از ساير رشته ها مورد توجه قرار گرفت و تحصيلات تکميلي نيز در علوم انساني به دليل سودآوري بالاتر و هزينه هاي پايين تر، افزايش ظرفيت يافته است (مراجعه کنيد به جدول ٢)؛ به طوري که در سال ١٣٩٦ هر دانشجوي دکتري تقريبا ٨٠ ميليون ، کارشناسي ارشد ٢٥ ميليون و هر دانشجوي کارشناسي ١٨ ميليون تومان شهريه به دانشگاه پرداخت ميکند (براي اطلاعات بيشتر به سايت رسمي دانشگاه ازاد اسلامي ١، ١٣٩٦؛ يا به دفترچۀ انتخاب رشته سال ١٣٩٦ مراجعه کنيد).
1 جدول (٣): تعداد مقالات چاپ شده طي سال هاي بعد از انقلاب (با تأکيد بر علوم انساني) (به تصویر صفحه مراجعه شود) امروزه اين وضعيت در سطوح مختلف برنامه ها و سياست هاي نهاد آموزش عالي قرار گرفته است ؛ به طوري که در قانون برنامه پنج سالۀ ششم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مصوبه ١٣٩٥ تأکيد بر رکن «توليد کمي مقالات در سطح جهاني»، «تعداد نشريات ايراني نمايه شده در سطح بين اللملي»، «تعداد مقالات نمايه شده در پايگاه استنادي جهان اسلام (isc)»، «تعداد پژوهشگران نسبت به جمعيت کشوري» و...