چکیده:
پیشتر اعتقاد بر این بود که سیاستهای مالی نقش مؤثری را در سیکلهای تجاری ایفا نمیکنند اما بحرانهای بهوجودآمده در سراسر دنیا طی دهه اخیر توجه پژوهشگران را به سمت سیاستهای مالی جلب کرده است. این مقاله نیز میکوشد به بررسی اثر سیاست مالی بر سیکلهای تجاری ایران طی سالهای 1396-1344 بپردازد؛ بر این اساس نقش متغیر سیاست مالی در کنار مجموعهای از متغیرهای کلان اقتصادی در ایجاد سیکلهای تجاری، در قالب یک مدل خود توضیح برداری ساختاری (SVAR) بررسی میشود. در این راستا از مخارج دولت به عنوان شاخصی برای سیاست مالی استفاده میشود و متغیرهای نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، نرخ رشد حجم حقیقی پول، نرخ رشد واردات کالاها بهمثابه متغیرهای کلان در نظر گرفته میشوند. نتایج نشان میدهند که شوک ساختاری مخارج دولت تأثیر منفی بر سیکل تجاری بر جای گذاشته است.
In the past, it was believed that fiscal policy did not play an effective role in business cycles. Investigate the effect of financial policy on Iran's business cycles during the years 1344-1396. Therefore, in the present study, the role of financial policy variable along with a set of macroeconomic variables in creating business cycles, in the form of a self-explanatory structural analysis (SVAR) model. In this regard, government spending is used as an indicator for fiscal policy, and the variables of growth rate of GDP, real growth rate of real money volume, growth rate of import of goods are considered as macro variables. The results suggest that the structural shock of government spending has had a negative impact on the business cycle.
خلاصه ماشینی:
در اين ارتباط همانگونه که مکدرمات و اسکات (McDermott & Scott, 1999) و هاردینگ و پاگان (Harding & Pagan, 2005) به طور مشخص تأکید کردند، دو متدولوژی مشخص برای توصیف چرخههای تجاری وجود دارد: اولی چرخه کلاسیکی است که به صورت الگوی متوالی شکوفاییها و کسادیها در فعالیت اقتصادی کل تعریف میشود كه البته این تعریف از سیکل تجاری از مطالعه ابتدايي برنز و میچل (Burns & Mitchell, 1946) رواج پیدا نمود كه در آن یک سیکل شامل شکوفاییهایی است که در زماني واحد بسیاری از فعالیتهای اقتصادی را در بر میگیرد و به همین نحو با رکودها و کسادیهای عمومی و آغاز رونقهایی ادامه مییابد و با دوره شکوفایی سیکل بعدی در هم میآمیزند.
گاوین و پروتی (Gavin & Perotti, 1977) با تأکید بر مسئله تزریق رانت در زمان رونق معتقدند که در بسیاری ازکشورها از جمله منطقة آمریکای لاتین رفتار سیکلی سیاست مالی هم جهت با سیکل تجاری است که در این کشورها وجود دارد و مطالعات دیگری همچون کیدلند و زارازاگا (Kydland & Zarazaga, 1997)، تورز (Torres, 1999)، کاتاو و ستون (Catao & Sutton, 2002)، فرانکن و همکاران (Franken, 2004)، کامینسکی و همکاران (Kaminski et al, 2004)، تالوی و وگ (Talvi, 2005) و ماناسی (Manasse, 2005) از جمله مطالعاتی هستند که این مسئله را تأیید کرده و نشان دادهاند که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه - اگر نه همة آنها - سیاست مالی دارای رفتار سیکلی بوده و آن نیز در راستای حرکت سیکلهای تجاری در آن کشورها است.