چکیده:
انجامگرفتن تصحیحی جدید از هر کتاب ـ بهشرطِ رعایت اسلوبها و معیارهای علمی ـ مسیر را برای پژوهشهای بعدی هموارتر میکند. خوشبختانه در سالهای اخیر، تصحیح استاد شفیعیکدکنی از تذکرةالأولیای عطار این امکان را برای پژوهشگران فراهم کرد تا به افقهای جدیدی از این کتاب دست یابند. آشنایی مصحّح با اسلوبها و معیارهای علمیِ فنّ تصحیح، توانمندی او در تأویل و تفسیرِ زبان بزرگان عرفان، انجامگرفتنِ تصحیح در بازۀ زمانی طولانی و نگارش تعلیقاتی ارزشمند ازجمله ویژگیهایی است که این تصحیح را معتبرترین کار انجامگرفته دربارۀ تذکرةالأولیاء معرفی میکند. نویسندة این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانهای و بهشیوۀ توصیفی ـ تحلیلی میکوشد دربارة معنای چند واژه و تعبیر که شفیعیکدکنی در تعلیقات بدانها پرداخته است، توضیحات بیشتری ارائه کنند. ضرورت پژوهشْ اهمیتِ پرداختن به واژگان و تعبیرات بهکاررفته در آثار عطار نیشابوری است که نتیجۀ آن، آسانکردنِ فهم متن برای مخاطبان خواهد بود. در این مقاله، واژگانی مانندِ «سکیل» و «پاشِش» و تعبیراتی مثل «صفراکردن»، «به سخن راست نهادن»، «راهِ کسی انجامگرفتن»، «بر یک خشت گشتن» و «سر ازسوی کسی افتادن» بررسی شده است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد مفاهیم سیّالِ واژگان زبان فارسی، کمکاربرد بودن برخی کلمات و تعبیرات، عدول از شکل کتابتیِ واژگان در نسخۀ اساس و همچنین خوگرشدن مصحّح با یک شکل یا یک مفهوم خاص از واژه یا تعبیر، از مهمترین عواملی است که کاستیهایی در درک مفهوم واژگان و تعبیرات تذکرةالأولیاء ایجاد کرده و موجب توضیحاتی نارسا دربارۀ برخی عبارات شده است.
Making a new correction of any book, provided that the methods and scientific criteria are observed, can pave the way for further research. Shafiee Kadkani’s correction of Attar’s Tazkerat al-Awliya has made it possible for researchers to reach new horizons of this book. The acquaintance of the corrector with scientific methods and criteria of correction techniques, his ability in interpreting the language of mysticism grandees, correction in a long period of time, and valuable commentary writing are features that have made this correction the most authoritative work done regarding Tazkerat al-Awliya. The present research seeks to provide further explanation for several words and interpretations explained in Shafiee Kadkani's commentary, using library resources and a descriptive-analytical method. The necessity of research is the need to address the words and interpretations used in Attar Neyshabouri’s works to facilitate the understanding of the text for readers. In this study, words such as ‘Sekil’ and ‘Pashesh’, and expressions such as ‘Safra Kardan’, ‘Be Sokhan Rast Nahadan’, ‘Rah- e Kasi Anjam Gereftan’, ‘Bar Yek Khesht Gashtan’, and ‘Sar Az Souy- e Kasi Oftadan’ are examined. The results suggest that the fluid meanings of Persian language vocabulary, less frequency of some words and expressions, deviation from the written form of words in the basic manuscript, and the corrector’s interest in using a particular form of a word or expression are among the most important factors that have caused difficulties in understanding the concept of words and phrases in Tazkerat al-Awliya, leding to inadequate explanations of some phrases.
خلاصه ماشینی:
نتيجۀ پژوهش نشان مي دهد مفـاهيم سـيال واژگـان زبان فارسي ، کم کاربرد بودن برخـي کلمـات و تعبيـرات ، عـدول از شـکل کتـابتي واژگـان در نسـخۀ اسـاس و همچنـين خوگرشدن مصحح با يک شکل يا يک مفهوم خاص از واژه يا تعبير، از مهم ترين عواملي است کـه کاسـتي هـايي در درک مفهوم واژگان و تعبيرات تذکر الأولياء ايجاد کرده و موجب توضيحاتي نارسا دربارٔە برخي عبارات شده است .
رسيدن به اين اصل مهم که «هيچ نسخه اي از نسخه هاي موجود تذکر الاولياء بـه تنهـايي نمـي توانـد اسـاس طبـع انتقادي قرار گيرد» (همان : هشتاد و يک ) موجب شده است تا شيؤە تصحيح مقداري متفاوت تر از تصحيح هـاي ديگـر باشد؛ بدين مفهوم که برمبناي معيار «اعم اغلب »، نسخه اي اساس کار قرار گرفته که «بر روي هم » در اولويـت اسـت ؛ هرچند در مواردي «افتادگي » يا «بدخواني کاتب » داشته باشد (همان : نود و دو، نـود و سـه )؛ البتـه بـه دليـل اينکـه دو تحرير از تذکر الأولياء وجود دارد، نسخه هاي به کاررفته در تصحيح بخش اول کتاب با بخش دوم تفاوت دارد.
با اين توضيحات ، به نظر مي رسد مفهوم عبارت «به سخن راست نهادن خداي »، «سـخناني دقيـق و شايسـته در معرفت الهي گفتن و بيان مسائل نظري درست در معرفـت الله » اسـت ؛ يعنـي اگـر کسـي بـود کـه بـا کـلام خـود مي توانست خدا را ـ آنگونه که هست ـ توصيف کند، بي گمان آن کس يحيي معاذ بود.