چکیده:
اسطوره ها، آفرینش، زندگی، مرگ و آمال و آرزوهای مردمان گذشته را بیان می دارند. حماسه ها به مرور زمان از درون اسطوره ها متبلور شده اند. فردوسی ناشر خوبی هاست. سخن شگرف و شگفت او از روزگاران کهن در اندازه اعجاز است. فردوسی پاس دارنده زبان و ادب فارسی و ارزش های مبتنی بر زندگی مردم باستان را در قالب اسطوره و حماسه و تاریخ روایت می کند و منظومه ای شاهکار از زندگی و اخلاق و سیاست مردم ایران باستان را ارایه می دهد. این هنرمند خردورز ضمن فراخواندن همگان به یکتاپرستی از شاخص ها و خصلت های پاک و بهینه اندیشه مردم ایران کهن حرف می زند و آموزش اخلاق و سیاست می دهد. پذیرش امور اخلاقی و علمی، عامل تعالی است، و سیاست، بنیادها و اصول کشورداری را تبیین می کند. در حدود ۱۸۰۰ سال قبل از فردوسی، هومر زندگی ساکنان یونان قرن نهم و هشتم قبل از میلاد را به تصویر می کشد و از اخلاق و سیاست آنان در دو منظومه ایلیاد و ادیسه، که هر یک در قالب ۲۴ سرود و در حدود ۲۷۰۰۰ بیت سروده شده اند، حرف می زند. فرجام جنگ در هر دو اثر ناکامی است. پیام هومر این است که جنگ بد است؛ در نتیجه، جهان را می توان با معیارهای انسانی درک کرد. زندگی می تواند فراتر از کشمکش بی فرجام ادامه داشته باشد، همان نکته بارزی که در نگرش دیده بان تعالی اخلاق و سیاست زبان و ادب فارسی یعنی، فردوسی برین جلوه گر است. کوشش برای به دست آوردن پیروزی، به مراتب زیباتر از خود پیروزی است.
خلاصه ماشینی:
زمانی از شاهی مانند کیخسرو می گویند که پس از بخش و پخش دارایی و اموال و گنج های خویش میان خدمتگران و پهلوانان، سفر آغاز می کند تا در هستی، نوزایی را مژده دهد و به یاد جستجوی راز حیات جاودان از خرد کمک می گیرد و برای رسیدن به بهشتی که در نظر دارد، می رود؛ و هومر آن را هادس نام داده و اولیس را در آن به جهان زیرین می فرستد تا از احوال سرنوشت و آینده خود خبر گیرد و به دروازه ظلمت و دره های تاریک آن وارد شود و در آنجا با احوال آگاممنون و آخیلوس و مادرش آشنا می گردد و در فرجام نه همچون عزیمت گیلگمش به جهان زیرین خاک و گفتگو با سایه انکیدو که از راز گیاه اعجاز آمیز دریا باخبر می شود، ولی، مار گیاه را می بلعد و راه نو یعنی، راه بازگشت گیلگمش به شهر باز می شود؛ و اولیس نیز، با درایت هزار چاره گری خود، از هادس به هستی بازمی گردد و از مرگ نجات پیدا می کند و این توصیف سپرده شدن زال را در کوه البرز به دامن سیمرغ در ذهن متبادر می سازد و می آموزاند که اگر آگاممنون، شاه آرگوس به دست همسر خود کشته می شود، ثمره بداخلاقی خود اوست و به مردم تفهیم می کند که بد اخلاقی چه از شاه و چه از گدا، از هر کس سر زند، مجازاتش سیه روزی است.