چکیده:
این مقاله به خوانشی از داستان اسطورهای «شاماران» که در مناطق کردنشین با چند روایت مختلف از زبان مردمان هر کدام از بخشهای کردنشین، میپردازد، با استفاده از خوانش اسطورهای-کهن الگویی «یونگ»، میپردازد. نظریه کهنالگویی یونگ، چنین روایتهایی را به معانی استعاری و در نتیجه وسیلهای برای ارتباط با دنیای درون ذهنها میداند که از این طریق میتوانیم ذهن ناخودآگانه جمعی بشر را خوانش کنیم. این داستان (شاماران) با استفاده از نظریه «ولادیمیر پراپ» و «تزوتان تودوروف» در مورد چگونگی دور نمای ساختاری چنین داستانهایی و قاعده بکار بردن آنها یعنی «شخصیتها» و «پیرنگ»، مورد تحلیل قرار گرفت تا نشان داده شود که چنین متنهایی، از کدام خاستگاهها سرچشمه گرفته است؟ نتیجه حاوی این مطلب است که داستان شاماران نیز به مانند اغلب داستانهای سراسر جهان، تبیینی از نظریه پراپ بوده که اساس و الگوی کلی به شکلی مشابه در این متن نیز تکرار شده است. بر اساس نظریه ناخودآگاه جمعی یونگ نیز استدلال شد که «شخصیت» و «قهرمان» و پیرنگ «سفر قهرمان» از کهنالگوهایی هستند که بهطور جهانشمول از تفکر عام بشر زاییده شده است و هر کدام از این کهنالگوها به نحوی از انحاء در میان ملیتهای مختلف به شیوههای نهچندان گونهگون بازگو میشوند.
خلاصه ماشینی:
در این پژوهش سعی شده نشان داده شود که چگونه آراء افلاطون بر نحوه تفکر و آثار میکل آنژ تاثیر گذاشته و میکل آنژ به چه صورتی بر اساس آراء افلاطون هنرنمایی کرده است؟ 2- افلاطون مطابق آنچه پرویز بابایی در کتاب مکتبهای فلسفی از دوران باستان تا کنون آورده است، افلاطون (344-427)، بزرگترین و مشهورترن فیلسوف ایدهآلیست جهان است.
در این مقاله با استفاده از دیدگاه پژوهشگران ساختارگرا در عرصه داستاننویسی و روایت شناسی یعنی «ولادیمیر پراپ»و «تزوتان تودوروف» ساختارهای حاکم بر این نوع داستانها، از لحاظ شخصیت و پیرنگ، که مشترک بین تمام فرهنگهای مختلف دنیا هستند، تحلیل و سپس با استفاده از روش شناسی نقد اسطورهای-کهن الگویی «یونگ» نشان داده شود که وقایع و موضوعات این «متن» از قبیل پیرنگ و شخصیت ها، از کدام خاستگاه های کهن الگویی سرچشمه گرفته است؟ در عین حال نپرداختن به ادبیات و خوانشهای نظری و علمی، کمیتی است که در بین اهالی ادب و هنر کردها، به چشم می زند و هدف و ضرورت به پرداخت این مقاله را ایجاب می کند.
به نظر می رسد بشر اولیه از همان آغاز وجودش با هراس ها و ترسهای والایی در مقابل طبیعت روبروی خود، دست و پنجه نرم کرده است، ابتدا تلاش برای بقاء و در پایان چیزی بنام «مرگ» در تهدید دائم بودند، روایت گری و اسطوره سازی از این امرهای والا «چیزی نیست جز روان شناختی فرافکنده به جهان بیرون» (همان: 26) «شمن» های اولیه در آداب تدفین فرد قبیله، او را با حرکات موزونی که از خود به نمایش می گذاشتند، همراه با روایتی از وداع با فرد، در مورد زندگی بعد از مرگ او، برایش اسطوره می ساختند.