چکیده:
در دوره معاصر که علم تجربی، همه اطوار وجود را منحصر در طور حس نموده و به معنازدایی از جهانهستی و اشیا موجود در آن مشغولاست، آیا تامل در میراث معماری مقدس بجایمانده از تمدنهای سنتی میتواند طریق برونرفت از نیهیلیسم بیمعنایی را نشان دهد که انسان امروزین گرفتار آن آمدهاست؟ پاسخ مولفان مقاله بدین سوال مثبت است؛ لذا بر آن شدند تا با بررسی کیفیت آشکارگی امر قدسی در معماری مقدس اسلام و هندوئیزم، بهعنوان دو فرهنگ بزرگ سنتی، در جستجوی معنای از دست رفتهای بکوشند که گمشده انسان معاصر است. روش تحقیق در این مقاله مطالعهای تطبیقی در معماری مساجد اسلام و معابد هندوئیسم بر اساس پدیدارشناسی است. البته نویسندگان مقاله عقیده دارند که پدیدارشناسی برای فهم کیفیت تجلی امر قدسی در معماری مقدس، نابسنده است لذا در مقابل تحلیلهای پدیدارشناختی و سمبلیسم، رابطه وجودی با معماری مقدس را مطرح میکنند و آن را روشی مناسب برای فهم کیفیت تجلی امر قدسی میدانند.
Reducing Being hierarchies down to the physical entities, empirical science having occupied with destroying the sanctity of the universe; does thinking about Sacred architecture suggests a way to release contemporary man from nihilism? The authors’ response is affirmative; therefore, investigating the quality of Sacred disclosure in the religious architecture of Islam and Hinduism, they search for understanding a lost meaning that had been manifesting there. The method of research consists of a comparative study about Islamic mosques and Hindu temples according to phenomenology. Offering existential relation with Sacred architecture by a personal experience for understanding the quality of Sacred manifestation, they criticize semiology and phenomenology methods.
خلاصه ماشینی:
سوالي که در اينجا ميتواند مطرح شود اين است که چه عاملي باعث شد که در هند، خدايان در قالب مجسمه ها و تمثال ها، تجسم و تجسد پيدا کنند اما در عالم اسلام غالبا اثري از تمثال و شمايل خدايان وجود ندارد؟ اين سوال را به گونه اي ديگر نيز ميتوان بيان کرد: آيا نحوه بيان بصري مفاهيم قدسي در هنر فرهنگ هاي سنتي، با ديدگاه آن فرهنگ درباره نحوه آشکارگي خداوند در جهان هستي ارتباط دارد؟ سوال اخير را ميتوان با بررسي تطبيقي معماري مقدس در آيين هندوئيزم و دين اسلام مورد بررسي قرار داد تا معلوم گردد که آيا چنين ارتباطي را ميتوان بين هنر مقدس و مذاهب مقدس اسلام و هندو برقرارنمود يا خير.
در مجموع اسلام به جانب تجريد صور نمادين تمايل بيشتري دارد تا به نمايش انسان گونه واقعيت هاي فوق محسوس (همان : ١٦٦) نکته اي که در اينجا لازم به ذکر است آنکه نبايد کثرت خدايان مذهب هندو را به معناي چند خدايي فهميد چون در اواخر سرودهاي ودا حداي يگانه اي جلوه مي کند که ساير خدايان را تحت الشعاع قرار ميدهد و به صورت واحد مستقلي جلوه گر ميشود و با عناويني مانند ويشوا کارما، پوروشا و پراجاپاتي ناميده ميشود(شايگان ، ١٣٤٦: ٧٧) چنانکه مهابهاراتا درباره تثليث خدايان ميگويد به صورت برهمن ميآفريند، به صورت ويشنو حفظ ميکند و به صورت رودرا معدوم ميسازد و اينان سه مقام پراجاپاتي هستند(همان : ٢٥٠) نويسندگان مقاله اعتقاد دارند که خصوصا همين تمايز اخير است که باعث تفاوت فضاي بصري در معماريهاي مقدس اسلام و هندوئيزم ميگردد به گونه اي که حتي اگر مفاهيم و حقايق موجود در آيين هندوئيزم و عرفان اسلامي کاملا بر يکديگر منطبق بودند باز هم بواسطه همين تفاوت نحوه هاي آشکارگي آن حقايق ، فضاهاي بصري کاملا مختلفي پديد ميآمد؛ کافياست انسان براي يک بار وارد يکي از معابد آيين هندو و يکي از مساجد اسلامي گردد تا اين فضاي متفاوت را تجربه کند؛ چندان تفاوتي هم ندارد که وارد معابد و مساجد اوليه شويم که مهم ترين ويژگي آنها همان سادگي حاصل از تزيينات اندک آنهاست يا اين که وارد مساجد و معابدي بشويم که سرشار از تزيينات هستند.