چکیده:
آشنایی با اخلاق و سیاست شاهان و پهلوانان شاهنامه فردوسی، راه گرایش به مهرورزی و خرد را از نیاکان به آیندگان هموار می کند. در شاهنامه وفاداری، اخلاق و علم ، احترام به انسان ها، آگاهی، مشارکت عمومی عامل انسجام است . در ایلیاد و ادیسه ، هومر به طور کلی تقدیر گرای محض است .
شاهنامه بر یکتاپرستی ولی در آثار هومر خدایان متعدد حضور دارند. واژه ها در آثار هومر به لحاظ شخصی دیده می شود. احترام خانواده در حد ستایش خوشبختی است . جامعه باستان خانواده به دنبال شان و شرف و افتخار است . اشعار هومر در وصف جامعه ، با طبقه متوسط در حد ستایش است و نسبت به بی عدالتی سکوت می کند. در حوزه عمومی ایلیاد و ادیسه دولت مسئولیتی برای دفاع ندارد، خانواده دفاع مجموعه خود را بر عهده دارد. زن در شاهنامه با اخلاق خوش و استقلال فکری جدا از مردان با عملکردی کاربردی عمل می کند. مشاور و رزمنده و هم مهیاگر ستون روحی جسمی مردان است و در حماسه هومر چندان استقلال ندارد. حضور بانوخدایان در روند حوادث نبرد ده ساله تروا به وفور دیده می شود. زیبایی و مزایای اخلاقی چون خردمندی، هنروری، نژادگی، پاک منشی زن شاهنامه را از ایلیاد متمایز می کند. گستره اخلاق و سیاست اساطیر شاهنامه و ایلیاد و ادیسه ممیزه ای در هم تنیده از فرهنگ ملل است . پیام هومر این است که جنگ بد است . جهان با معیارهای انسانی هدیه نسلی به نسل دیگر است . زندگی سالم ، ارزش درگیری ذهنی و فیزیکی بدون نتیجه مثبت را ندارد. دو ترجمه نثر آثار هومر، یکی را سعید نفیسی در نشر علمی، فرهنگی و دیگری را میرجلال الدین کزازی در نشر مرکز منتشر کرده اند.
اثر منظوم از آثار هومر به وسیله تقی سائس فرخ ، به همت نشر هلتاک انجام شده است .
خلاصه ماشینی:
همه اين شاخص ها برگرفته از دوران اسطوره اي و حماسي باستان ايران و يونان اند که حکايت و روايت از اخلاق و سياست و خلق و خوي و عادت ها و آداب و رسوم رفتار و کردار مردم خوب و شاهان بنام و پهلوانان بي باک دارند.
اگر اسطوره ها و رويدادهاي حماسه ، آرمان ها و آرزوهاي بزرگ مردم را در زمينه هاي مذهبي، اخلاقي و اجتماعي و رده سياسي نشان مي دهند و عقايد کلي ملت را درباره مسايل اصلي انساني مانند آفرينش ، زندگي، مرگ و جز آن بيان مي دارند، پس زنان هم شريک هستند.
بانو خدايان يوناني نقشي همه جانبه در حماسه هاي هومر دارند، به گونه اي که عرصه را براي حضور زنان زميني تنگ مي کنند، ولي، در شاهنامه فردوسي، از الهگان ايران باستان خبري نيست و نام برخي از اين ايزدبانوان از جمله آناهيتا يا ناهيد و اسپندارمذ ياد مي شوند.
توجه به تفاوت دوره زماني و مکاني شاهنامه فردوسي و ايلياد و اديسه هومر که حرف هاي مشترک دارند، گوهر انساني را آشکار مي کند و سرفرازي و برومندي مردان و زنان ديار ايراني را همچنان که هومر مي گويد در بازگشت و نگاه به گذشته است که آينده پي ريزي مي شود، جاي تأمل دارد.
نتيجه گيري تطبيق پهنه بخش اساطيري و حماسي شاهنامه فردوسي، آغاز ستايش و پيدايي اخلاق و سياست پاک شاهان و پهلوانان ايران است ، که برتري خود را بر سياست فرماندهان و ايزد خدايان و ايزدبانوان و الهه هاي اثر هومر، نشان مي دهد.