چکیده:
تأمین اعتبار معرفت مهمترین مسألهی مطالعات علم در فلسفه و جامعهشناسی است. کاوش معرفت و پرسش از اعتبار آن، علم را به مثابه پدیدهای اجتماعی معرفی و جامعهشناسی را وارد این مجادله کرد. این تحولات حول مفهوم پراکسیس به مثابه بنیان تأسیس جامعه و پدیدههای اجتماعی شکل گرفته است. مشخصاً مارکس و ویتگنشتاین پراکسیس و آگاهی -و لذا علم را -را در پیوند با هم معرفی کردهاند. این مقاله استدلال میکند از منظر پراکسیس، علم مقید به اقتضائات عمل جمعی عاملان بوده و پرسش از اعتبار یافتهها موکول به تحلیل مناسبات اجتماعی محاط بر علم است.
اطلاق این موضع به جامعهشناسی که خود علم پراکسیس است موقعیت را پیچیدهتر میکند؛ معیار اعتبار یافتههای جامعهشناسی تقید به پراکسیس عاملان اجتماعی در قالب طبقه است. این موضع از تحمیل پراکسیس جامعهشناسان به موضوع مطالعه و تحریف واقعیات اجتماعی جلوگیری کرده و مانع ابژهسازی از گروههای مورد مطالعه میشود. این موضع همچنین دوگانههای طاقتفرسای ذهن/عین و خزد/کلان را منحل میکند ضمن اینکه به زایایی علم جامعهشناسی در مواجهه با وضعیت انضمامی جامعه ایران منجر میشود.
Validity of Knowledge is the most important issue of science studies in philosophy and sociology. Exploring knowledge and questioning its validity introduced science as a social phenomenon and introduced sociology into the debate. These developments have revolved around the concept of praxis as the foundation of society and social phenomena. Clearly, Marx and Wittgenstein introduced praxis and consciousness – and therefore science - in conjunction. This article argues that from the perspective of praxis, science is bound by the requirements of the collective action of the actors and the question of the validity of the findings is left to the analysis of social relations that surrounding science. Applying this position to sociology, which is the science of praxis itself, complicates the situation; The criterion for the validity of sociological findings is adherence to the praxis of social agents in the form of class. This position prevents sociologists from imposing the praxis on the subject of studying and distorting social facts and prevents the objectification of the studied groups. This position also dissolves the exhausting dualities of subject/ object and micro/ macro, while leading to the Fertility of sociology in the face of the concrete situation of Iranian society.
خلاصه ماشینی:
اطـلاق ایـن موضـع بـه جامعـه شناسـی کـه خـود علـم پراکسـیس اسـت موقعیـت را پیچیده تر میکند؛ معیار اعتبار یافته های جامعه شناسی تقید به پراکسیس عاملان اجتمـاعی در قالب طبقه است .
نتیجـه ی ایـن مقالـه پیشنهاد یک معیار برای تأمین اعتبار مدعیات علم جامعه شناسی با رجوع بـه خـود جامعـه و مابقی بحث معرفی تمهیدات نظری این معیار است .
کـون بـا ذکـر مثال های متعدد تاریخ علم مکانیزم این جایگزینی را با نوعی تحول جامعه شـناختی و عناصـر روان شناختی توضیح میدهد که ذیل آن دانشمندان بواسطه اجماع بر سر یـک پـارادایم آنـرا برگزیده یا رد میکنند(Ibid).
موج دوم بـا مکتـب بـث و رویکـرد برساخت گرایانه زمینه های اجتماعی علم را آشکار کرد و موج سوم مطالعات اجتمـاعی علـم که علم را پاره ای از معرفت جاری در جامعه میداند که با انواع گونـه هـای معرفـت عامـه و عقل سلیم در تلائم و تغذیه ی متقابـل اسـت (٢٠٠٢,Collins).
ادعاهای کالینز درباره قلمرو اعتبار علـم باعـث شـده برخـی او را ضدعلم بدانند اما کالینز از منظر جامعه شناسی قلمرو معرفت های مختلف مبتنی بر پراکسـیس عاملان را تعیین کرده و روشی برای رابطه ی سازنده ی آن ها پیش نهاده است .
برای توجیه معرفت ، فلسفه کفایت مقصود نمـیکنـد و جامعـه شناسـی بـا فهمـی کـه از مناسبات و ترتیبات اجتماعی -که مقوّم آگاهی انسان هاست - دارد میتوانـد و نـاگزیر اسـت دست کم با طرح درست مسأله چیستی علم و حدود اعتبار آن را تعیین کند.
در واقع این گروه از جامعه شناسان ، برای نجات تحلیل های خـود بـه تغییـر جامعـه در راسـتای پراکسیس خود دست میزنند که نتایج فاجعه بار آن بارها آزموده شـده اسـت .