چکیده:
رابطه بین قرآن و کتاب مقدس از موضوعات مورد علاقه محققان غربی است. آنجلیکا نویورت در مطالعات قرآنی خود با رویکردی زبانشناختی به تبیین این رابطه میپردازد. وی با انتقاد از تحقیقاتی که قرآن را کپی عربی انجیل و یا اقتباس از مسیحیت قلمداد کردهاند، قرآن را کتابی مقدس و مستقل میداند که از سویی توانسته است نقطه اوج کتاب مقدس بودن را به نمایش گذارد و از سوی دیگر، به اهداف الهیاتی خود جامه عمل بپوشاند. نویورت فرایند و چگونگی تخاطب قرآن با مخاطبانش را به شکل شفاهی و به مثابه یک درام بررسی میکند. وی قرآن را متنی ارتباطی و در تعامل با مخاطبان میداند که توانسته به اشکالات و پرسشهای آنها پاسخ دهد.
محققان در این مقاله با بهرهگیری از رویکرد توصیفی ـ تحلیلی ابتدا به مرور نظریه نویورت و نیز نظریه کنش ارتباطی هابرماس پرداخته و سپس کاربست نظریه هابرماس را توسط نویورت تبیین نمودهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد که نویورت از «نظریه کنش ارتباطی» یورگن هابرماس بهره برده است. نویورت در بررسی درزمانی و سورهنگر خود برای تبیین یگانگی و استقلال قرآن در برخی موارد دچار خلط با رویکرد مسیحی شده است.
استاثرت دراسه العلاقه بین القران والکتاب المقدس باهتمام الباحثین الغربیین. ومنهم الباحثه انجلیکا نویورت التی تناولت هذه العلاقه فی دراستها القرانیه بمقاربه لسانیه. انتقدت نویورت البحوث التی تزعم ان القران استنساخ عربی للانجیل او المسیحیه، وعدت القران کتابا مقدسا مستقلا جسد ذروه القدسیه فی الکتب السماویه من جهه، واستطاع تطبیق اهدافه الدینیه. درست نویورت عملیه توجیه الخطاب فی القران الی المتلقی بشکل شفهی وبمثابه مسرحیه. انها تعد القران نصا تواصلیا یتعامل مع المتلقین، والذی تمکن من الرد علی اشکالیاتهم واسيلتهم. استعرض الباحثون فی هذه المقاله الوصفیه التحلیلیه فی البدایه نظریه نویورت، وایضا نظریه الفعل التواصلی لیورغن هابرماس، ثم سلطوا الضوء علی تطبیق نویورت لنظریه هابرماس. اظهرت نتايج البحث ان نویورت استفادت من «نظریه الفعل التواصلی» لهابرماس. حاولت نویورت ان تثبت تفرد القران واستقلاله الا ان جهودها تعثرت فی الدراسه التزامنیه القايمه علی السوره القرانیه، حیث اشتبهت فی بعض المواطن مع المقاربه المسیحیه.
The relationship between the holy Quran and the biblical tradition is of the topics which the Western scholars are concerned with. Angelika Neuwirth determines this relationship with a linguistic approach in her Quranic studies. With critically debating over the researches which has figured that the holy Quran is an Arabic copy of Bible or being adapted from Christianity she believes that the holy Quran is a holy and independent scripture which from one side it has indicated the peak point of sacred Books and from the other side it has fulfilled his divine purposes. Neuwirth studies the process and howness of the Quran dialogue with its addressees in an oral form and as a drama. She thinks that the Quran is a communicative text and in interaction with the addressees that it could answer to their problems and questions. With applying the analytic-descriptive approach the author firstly reviews the Neuwirth’s theory and also Habermas’s theory of communicative action in this paper and then it has determined the utilization of Habermas’s theory by Neuwirth. The results show that Neuwirth has used Habermas’s theory of communicative action. In his diachrony and surah observing for explaining the unity and independence of the noble Quran Neuwirth has in some cases mixed up with the Christian approach.
خلاصه ماشینی:
هابرماس در کتاب خود چنین تأکید میکند: به عقیده نویورت باید قرآن را به مثابه متنی که در تعامل و ارتباط با مخاطبانش شکل گرفته است، مطالعه کرد؛ متنی که در این تعامل توانسته است جامعهای با هویت متفاوت از دو دین یهودیت و مسیحیت بنیان گذارد.
هرچند در مقالاتی مانند: «شکل و ساختار قرآن» نوشته محمدجواد اسکندرلو، «تصاویر و استعارات در آیات آغازین سور مکی» نوشته ابوالفضل حری و «دو چهره از قرآن؛ قرآن و مصحف» ترجمه مهدی عزتی، به نظرات نویورت اشاره شده است، اما تا کنون پژوهشی که روش، رویکرد و هدف نویورت از مطالعه قرآن را تبیین نموده باشد، انجام نشده و به این پرسشها که: نویورت چگونه به اثبات استقلال و یگانگی قرآن پرداخته است؟ روش وی چه تفاوتهایی با هابرماس دارد و با توجه به نقدهایی که به هابرماس وارد شده نویورت چگونه این نقدها را برطرف کرده است؟ پاسخ داده نشده است.
رویکرد نویورت در کاربست نقد ادبی، تحلیل ویژگیها و راهبردهای قرآن در دستیابی به اهداف الهیاتیاش در بستر تاریخ نزولش میباشد، رویکردی که تنها با استفاده از نقد ادبی ساختارگرا محقق نمیشود؛ چرا که ساختارگرایی متن را از بافت تاریخی آن جدا میکند و آن را در نظام بستۀ روابط بین اجزای متن مورد بررسی قرار میدهد (چندلر، 1397: 301).
رویکرد نویورت در مطالعات قرآنی، توجه به این موضوع مهم است که وی قرآن را به عنوان سندی برای ظهور هویت یک جامعه جدید و نه به عنوان پذیرش مسیحیت از سوی اعراب متقدم بررسی میکند.