چکیده:
تبلیغ دینی از ملزومات مهم ایدئولوژی بهائی است و اکنون در خلعت حق تبلیغ دین یا حق ابراز دین، مبدل به استراتژی تجویزی - تهاجمی برای بهائیان شده است. هرچند ضروری است واژگان حقوقی به دلیل قابلیت
استنادپذیری، از مرزهای مفهومی روشنی » تبلیغ دینی « برخوردار باشند، اما مفهوم به خودی خود پرابهام است و این ابهام، هم در حقوق موضوعه جمهوری اسلامی ایران و هم در اسناد بین المللی مشک لآفرین است، ازای نرو به سختی میتوان تعریف دقیق حقوقی از آن ارائه داد. ی یک از مصادیق انتخاب آزاد دین و ابراز عقیده، تبلیغ دین است. این نوشتار م کیوشد تا ابتدا مفهوم تبلیغ دینی را در حقوق موضوعه ایران و
حقوق بین الملل توضیح دهد و سپس نشان دهد که م یتوان براساس منطق حقوقی حاکم بر هر نظام حقوقی، تبلیغ دینی را محدود یا حتی ممنوع کرد.
الدعوه الدینیه تعد من اللوازم المهمه لایدیولوجیه البهايیه والتی البست الان لبوس حق
الدعوه الدینیه او حق اظهارالدین، قد تحولت الی استراتیجیه هجومیه مجازه للبهايیین. وایا ما
کانت ضروریه المصطلحات الحقوقیه بسبب قبول الاستناد الیها، باعتبار انها تحظی بالحدود
المفهومیه الواضحه،لکن مفهوم )الدعوه الدینیه( بحد ذاته حافل بالغموض وهذا الغموض فی
القوانین الوضعیه للجمهوریه الاسلامیه فی ایران وکذلک فی الوثايق الدولیه مثیره للمشکلات
ولهذا یصعب تقدیم تعریف دقیق للحقوق الخاصه بها. ذلک ان الدعوه للدین تمثل احد مصادیق
حریه اختیار الدین واظهارالعقیده،وتحاول هذه المقاله ان توضح بدایه مفهوم الدعوه الدینیه فی
قوانین الحقوق الوضعیه فی ایران وقوانین الحقوق الدولیه لتبین بعدها تحدید او حتی منع الدعوه
الدینیه بناء علی منطق القوانین الحقوقیه السايده فی کل نظام حقوقی.
Religious propaganda is an important requirement of Baha’i Ideology and has now become
a prescriptive-offensive strategy for Baha’is in disguise the right to propagate religion
or the right to express one's religion. Although it is necessary for legal words to have
clear conceptual boundaries due to their capability, the concept (religious propaganda) is
in itself ambiguous and this ambiguity is problematic both in the Constitution law of the
Islamic Republic of Iran and in international Documents. It is difficult to provide a precise
legal definition of it. One of the examples of free choice of religion and expression of
opinion is the expression of religion. This article tries to explain the concept of religious
propaganda in the Iranian law and international law, and then shows that according to the
legal logic in every legal system, religious propaganda can be restricted or even banned.
خلاصه ماشینی:
در اصل 12 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ــ بهعنوان کشوری که خاستگاه اولیه بهائیت بوده و هماکنون نیز درگیر مسأله تبلیغ بهائیان است ــ مقرر شده 1 که کشور دارای دین رسمی است.
3 بند اول از اصل2 4 و اصول 4 5 و 177 6 قانون اساسی به ادعای یادشده عینیت اصل دوازدهم:دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری است و این اصل الیالابد غیرقابلتغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالكی، حنبلی و زیدی دارای احترام كامل میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقهای كه پیروان هریك از این مذاهب اكثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها برطبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.
پاسخ به سؤال اصلی، سؤال فرعی دیگری را مطرح میکند مبنی بر آنکه اگر براساس قانون اساسی، مقرر شود بر تبلیغ دینی محدودیت اعمال شود آیا این محدودیت را میتوان مطابق هنجارهای حقوق بینالملل موجه نمود؟ پاسخ به سؤال فرعی درحقیقت به بررسی لازم به ذکر است که قانونگذار در سال 1399 با الحاق ماده 500 مکرر به کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده)، نسبت به رفع ابهام از موضوع (تبلیغ دینی) در حقوق کیفری اقدام کرده است.
3 ازآنجاکه قید «رعایت موازین اسلامی» در مهمترین اصل قانون اساسی بیان شده و جنبه فرادستوری دارد، 4 بنابراین میتوان این ضابطه را برای ترسیم قاعده حقوقی تبلیغ دینی اعمال کرد.