چکیده:
«محاکات» مفهومی است که از فلسفه یونانی به آثار علمی اندیشمندان مسلمان راه یافته و دستکم از زمان فارابی در منابع منطقی مطرح بوده است. منطقدانان مسلمان این مفهوم را در چارچوب شعر منطقی تحلیل کردهاند. نوشتار حاضر بر آن است تا ابعاد مختلف چیستی محاکات را در آثار منطقی مسلمان واکاوی کند. روش این تحقیق کتابخانهای است و پردازش اطلاعات آن به شکل توصیفی ـ تحلیلی صورت میپذیرد. از منظر منطقدانان مسلمان، محاکات عبارت است از ارائه امر شبیه به شیء از طریق تخییل یا همان تصویرسازی ذهنی. در شعر منطقی، محاکات ابتدا در ذهن گوینده شکل میگیرد و پس از ارائه کلام شعری و دریافت آن از سوی مخاطب، شاهد تحقق محاکات در ذهن مخاطب خواهیم بود که غالباً در پی آن، انفعال نفسانی برانگیخته میشود. در هنرهای دیگری چون نقاشی، مجسمهسازی، عکاسی، تئاتر و فیلم، علاوه بر دو محاکات مذکور، محاکات سومی نیز در ضمن اثر هنری شکل میگیرد.
The concept of “imitation” in the works of Muslim philosophers is traced back to Greek philosophy; at least, it can be spotted in the works of logics since Farabi’s time. Muslim logicians have analyzed this concept in the framework of poems of logic. This essay aims to inquire into different dimensions of imitation in the works of Muslim logicians. The method adopted for this research is library reference and the method for processing data is descriptive-analytic. Imitation, in the viewpoint of Muslim logicians, is to present something similar to something else through imaginative creation or mental illustration. In poems of logic, imitation first takes form in the mind of a speaker and after the presentation of words of poem to the listeners it develops in their minds mostly evokes subjective emotions. In other arts such as painting, sculpture, photography, theater and filming, there is a third kind of imitation within the works of art, along with the above two.
خلاصه ماشینی:
از منظر منطقدانان مسلمان، محاکات عبارت است از ارائه امر شبیه به شیء از طریق تخییل یا همان تصویرسازی ذهنی.
در شعر منطقی، محاکات ابتدا در ذهن گوینده شکل میگیرد و پس از ارائه کلام شعری و دریافت آن از سوی مخاطب، شاهد تحقق محاکات در ذهن مخاطب خواهیم بود که غالباً در پی آن، انفعال نفسانی برانگیخته میشود.
از دیدگاه منطقدانان، هیچیک از این موارد مقوّم شعر منطقی نیستند 2 و دانش منطق تنها از محاکات و تخییل بحث میکند (فارابی، 1408ق، ج1، ص501؛ ابنسینا، 1404ق/ج، ص23 و 24؛ شهرزوری، 1383، ص445؛ طوسی، 1361، ص587؛ همو، 1375، ج1، ص287، 290).
اسناد تخییل به کلام و لفظ، اسنادی باواسطه (غیر حقیقی) است؛ زیرا در ادامه خواهیم گفت که تخییل، وصف قوه متخیّله است با این وجود، بهکار بردن این عناصر موجب اثرگذاری بیشتر محاکات و تخییل میشود (فارابی، 1408ق، ص504).
برایناساس صناعت شعر ملکهای نفسانی است که انسان بهوسیله آن، توان تخییل و برانگیختن انفعال نفسانی مخاطب را دارد علاوه بر این باید توجه داشت که غایت از گفتن یک کلام، امری خارج از حقیقت آن است.
در نقاشی، مجسمهسازی، عکاسی، تئاتر، فیلم و نظایر آن، علاوه بر محاکاتی که در ذهن هنرمند و مخاطب به شکل تخییل رخ میدهد، در اثر هنری محسوس که توسط هنرمند خلق میشود نیز شاهد محاکات هستیم.
تخییل نیز همچون محاکات فاقد معنای اصطلاحی در بحث شعر است.
اما محاکات به معنای شبیهسازی است و میتواند وصف غیر مفهوم نیز باشد.