چکیده:
انسان و خدا محورهای اصلی تفکر ابنسینا هستند. انسان به عنوان موجودی در میانۀ دنیای محسوسات، و عالم عقول و مجردات، ثمرۀ آفرینش است و به نظر او، شناخت خدا، غایت مابعدالطبیعه و مهمترین بخش تفکر است، که اعتبار علوم دیگر به نسبت آن سنجیده میشود. برای شناخت هنر در تفکر ابنسینا، باید جایگاه آن را نسبت به این غایت مشخص کرد، مسئلهای که به هنر در جهانشناسی سینوی، جایگاهی ویژه میدهد. جهان سینوی مشتمل بر دایرهای است که در قوس نزولی، از مبدأ آغاز و به ماده ختم میشود و در قوس صعودی از انسان آغاز میشود و به سمت عالم عقول و مجردات حرکت میکند. عقل نخستین قابلیت انسان در قوس صعودی است که مورد توجه ابنسینا قرار میگیرد، امری که با توجه به وقوف ابنسینا به محدودیتها و ظرفیتهایش، او را به سمت سنجشِ عقل پیش میبرد، حاصل این بررسی، ظهور عرفان و هنر در آثار ابنسیناست؛ هر چند ابنسینا عرفان را توانا در سلوک و سیر صعودی میداند، اما بیانناپذیری و سکوت عرفان، و محدود بودن آن در میان افرادی خاص، او را به سمت هنر سوق میدهد.
Man and God constitute the central pillars of Ibn Sina’s ideas. From Ibn Sina’s view, man as an entity in the world of sense objects and the world of intellects and non-material objects is the outcome of creation and the knowledge of God is the essential goal of the world after and the most important part of thought. The validity of other types of knowledge are assessed against the knowledge of God. To understand the status of art in Ibn Sina’s ideas, one should determine it place against this end. What gives art a special place in Ibn Sina’s cosmology is the fact that Ibn Sina’s world is a circle whose descending arc starts with the originator and ends with the material and in its ascending arc it starts with man and moves toward the world of intellects and non-materials. The prime intellect is within the capacity of man. Being aware of his limitations and capacities, Ibn Sina approaches the assessment of intellect. The outcome of his assessment is the appearance of mysticism and art in Ibn his world. Although Ibn Sina considers mysticism capable enough for the spiritual journey, the difficulty of its expression and mysticism’s silence and its limitation to special individuals are the factors which guided him toward art.
خلاصه ماشینی:
عقل نخستین قابلیت انسان در قوس صعودی است که مورد توجه ابن سینا قرار میگیرد، امری که با توجه به وقوف ابن سینا به محدودیت ها و ظرفیت هایش ، او را به سمت سنجش عقل پیش میبرد، حاصل این بررسی، ظهور عرفان و هنر در آثار ابن سیناست ؛ هر چند ابن سینا عرفان را توانا در سلوک و سیر صعودی میداند، اما بیان ناپذیری و سکوت عرفان ، و محدود بودن آن در میان افرادی خاص ، او را به سمت هنر سوق میدهد.
در میان آثار ابن سینا، افزون بر فلسفه و عقل به عنوان مهم ترین استعدادهای انسان ، به ظرفیت های عرفان و هنر توجه ویژه ای شده است ، توجهی که نه از روی تفنن و طبع آزمایی، بلکه نتیجۀ نوع نگاه و شیؤە تفکر ابن سیناست .
ابن سینا در کتاب نجات این گونه میآورد: «کمال ویژٔە نفس ناطقه در حقیقت ، آن است که به جهانی عقلی تبدیل شود که در آن ، صورت همۀ هستی و نظام معقول آن و خیری که به آن افاضه میشود، نقش بندد؛ به گونه ای که تمام هستی را در نفس خود داشته باشد و در نتیجه جهان معقولی موازی و برابر با همۀ جهان موجود شود»(همو، ١٣٨٥، ص ٣٣٩-٣٣٨)، در حالیکه او درکتاب تعلیقات با تبیین معرفت بشری، به متعلق آن میپردازد و حقیقت اشیا را از اعراض آن ها تفکیک میکند، و به این نکته میرسد که وقوف بر حقایق اشیا در محدودٔە ادراک بشری نمیگنجد و ما فقط برخی خواص ، لوازم و اعراض آن ها را میتوانیم بشناسیم ، یعنی جایی که همگان در مورد آن ، اتفاق نظر دارند و فصول مقوم هر یک از آن ها، که دال بر حقیقت آن هاست را نمیشناسیم (همو، ١٤٠٤ق ، ص ٩٠).