چکیده:
با پایان جنگ سرد، مفهوم امنیت، فراتر از بعد نظامی آن، بهویژه در بعد اجتماعی و با محوریت فرهنگ و هویت در کانون توجه اندیشمندان قرار گرفت. نظریة «امنیت هستیشناختی» رویکردی جدید است که توسط جنیفر میتزن در حیطة منازعات موجود در روابط بینالملل با تاکید بر ملاحظات هویتی مطرح شد. برایناساس، تضاد اجتنابناپذیر فرهنگ غرب با فرهنگ انقلاب اسلامی ایران را باید در مبانی هستیشناختی این دو فرهنگ سیاسی جستوجو کرد. هدف این مقاله شناخت مبانی هستیشناسی متعارض فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامی است که در فرایند تهاجم فرهنگی قوام مییابد. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که از منظر هستیشناختی، چرا جمهوری اسلامی ایران فرهنگ غرب را بهمثابة یک فرهنگ مهاجم تصور میکند؟ یافتههای این مقاله با استفاده از آموزههای نظریة میتزن نشان میدهد که نزاع هستیشناختی گفتمان انقلاب اسلامی ایران با غرب متاثر از بیاطمینانی و ادراک ناامنی در هستیشناختی رهبران انقلاب اسلامی در مواجهه با غرب بهواسطة تقابل مفاهیم عقل و جهل در این دو گفتمان است و هرگونه تامین امنیت هستیشناختی از منظر گفتمان انقلاب اسلامی در این رویارویی، منوط بر حفظ استقلال و هویت فکری و تاکید بر حفظ صورت و محتوای آموزههای اسلامی است.
روش تحقیق این مقاله، تطبیقی ـ مقایسهای است که با مقایسة مبانی هستیشناسی دو نظام اندیشگی غرب و انقلاب اسلامی، تعارض و ناسازگاری این دو ساحت اندیشگی را آشکار و بر تضمنهای تامین امنیت هستیشناختی جمهوری اسلامی ایران در روابط با غرب تاکید دارد.
The concept of security became the focus of scholars, beyond its military dimension, especially in the social dimension, and with a focus on culture and identity with the end of the Cold War. The theory of "ontological security" is a new approach proposed by Jennifer Mitzen in the field of conflicts in international relations with an emphasis on identity considerations. The inevitable contradiction of Western culture with the culture of the Islamic Revolution of Iran must be sought in the ontological foundations of these two political cultures accordingly the ostracism. The aim of this study is to identify the conflicting ontological foundations of Western culture with Islamic culture, which is consistent in the process of cultural invasion. This study seeks to answer this question, according to the ontological, why does the Islamic Republic of Iran view Western culture as an aggressive culture? The findings of this study show by using the teachings of Mitzen theory that the ontological conflict of the discourse of the Islamic Revolution of Iran with the West is affected by the uncertainty and perception of insecurity in the ontology of the leaders of the Islamic Revolution in the face of the West due to the confrontation of the concepts of reason and ignorance in these two discourses, and any provision of ontological security from the perspective of the discourse of the Islamic Revolution in this confrontation depends on maintaining independence and intellectual identity and emphasizing on preserving the form and content of Islamic teachings. The method of this study is parallelism-comparatively that by comparing the ontological foundations of the two systems of thought of the West and the Islamic Revolution, reveals the conflict and incompatibility of these two fields of thought, and emphasizes the implications of ontological security of the Islamic Republic of Iran in relations with the West.
خلاصه ماشینی:
روش تحقیق این مقاله، تطبیقی ـ مقایسهای است که با مقایسة مبانی هستیشناسی دو نظام اندیشگی غرب و انقلاب اسلامی، تعارض و ناسازگاری این دو ساحت اندیشگی را آشکار و بر تضمنهای تأمین امنیت هستیشناختی جمهوری اسلامی ایران در روابط با غرب تأکید دارد.
این مقاله از جنبههایی با سایر تحقیقات مشابه متفاوت است و نوآوريهایی دارد: اولاً با رویکردی به مطالعة امنیت هستیشناختی جمهوری اسلامی پرداخته که بر تحکیم باورهای درونی با بهرهگیری از نظریة میتزن با تمرکز بر چگونگی تأثیر درک از خویشتن، درک و فهم ثابت از هویت فردی، ارجحیتها، اهداف و منافع خود و استراتژی عادیسازی بهمنظور کنترل شناختی و معرفتی محیط تهدیدزا و غلبه بر آشفتگیها و اضطرابها، تکیه بر هویت را برای مقابله با تهاجم فرهنگی ضروری میداند.
گفتمان غرب در برابر گفتمان انقلاب اسلامی بر مبنای نظریة امنیت هستیشناختی که بر تضمین امنیت هویتی از طریق ملاحظة شرم و حفظ عزت، شرافت و غرور ملی و مذهبی تأکید دارد (گیدنز، 2004، ص 38-39)، میتوان دریافت که آنچه هویت انقلاب اسلامی و بهتبع آن، فرهنگ جامعة ایران را تهدید میکند، مبانی اندیشگی سازندۀ تمدن غرب است که بهعنوان مهمترین «غیر» یا خصومت انقلاب اسلامی تلقی میشود؛ چراکه غرب با ساخت زیستی مدرن و نگاه مادی، سبک زندگی آدمی را در ورطهای از محسوسات فرو برده و او را از آنچه آموزههای اسلامی، «معقولات» میداند، جدا ساخته است.