چکیده:
«انسان» یکی از مهمترین موضوعاتی است که در اندیشۀ متفکران و فیلسوفان جایگاهی محوری دارد. مسئله ما بحث از گسترۀ وجودی انسان است. این بحث زیربنای باور به جهان مادی یا فرامادی بوده و نوع نگاه ما نسبت به سعادت را نیز رقم خواهد زد. روش ما مبتنی بر رجوع به مبانی تفکر هایدگر و صدرا درباره وجود و انسان و استخراج نظرگاه ایندو در مسئله مورد بحث خواهد بود. بر این اساس میکوشیم نظر هایدگر را در این باره به دست آوریم که اندیشۀ او به طور جدی در جامعه فکری ما مورد توجه است. پس از آن نظرات وی را بر اساس دیدگاه حکمت متعالیه بررسی و ارزیابی خواهیم کرد. بحث از گسترۀ وجودی انسان، پیوندی عمیق با بحث از نفس دارد. بر این اساس لازم است دیدگاه دو متفکر را در این باره استخراج کرده، به ارزیابی آنها بپردازیم. بنا به تفاوتهای روش فلسفی دو متفکر که یکی متکی به برهان و دیگری بر پایه پدیدارشناسی است، از منظر صدرا گسترۀ وجودی انسان، عوالم قبل و بعد از دنیا را نیز در بر میگیرد؛ ولی از نظرگاه هایدگر گسترۀ وجودی انسان، محدود به دنیاست
الانسان" من اهم القضایا التی لها مکانه مرکزیه فی اذهان المفکرین والفلاسفه. قضیتنا هی مناقشه نطاق وجود الانسان. هذه المناقشه هی اساس الایمان بالعالم المادی او الخارق وستحدد ایضا نظرتنا الی السعاده. سوف یعتمد اسلوبنا علی الرجوع الی اسس تفکیر هیدجر وصدرا حول الوجود والبشر واستخلص وجهه نظرهما حول القضیه قید المناقشه. علی هذا الاساس، نحاول الحصول علی وجهه نظر هایدجر حیث فکره ینظر الیه بجدیه فی مجتمعنا الفکری. ثم سنقوم بفحص وتقییم ارايه بناء علی وجهه نظر الحکمه المتعالیه. ترتبط مناقشه نطاق الوجود البشری ارتباطا وثیقا بموضوع النفس. وعلیه لابد من استخلاص رای المفکرین فی هذا الشان وتقییمهما. وبحسب الاختلفات فی المنهج الفلسفی للمفکرین، احدهما قايم علی البرهان والاخر علی اساس الظاهرانیه، من وجهه نظر صدرا، فان نطاق الوجود الانسانی یشمل عوالم ما قبل الدنیا وبعده. لکن بالنسبه لهایدجر، یقتصر نطاق وجود الانسان علی العالم.
Man" is one of the most important issues that has a central place in the minds of thinkers and philosophers. Our issue is the discussion of the scope of human existence. This discussion is the basis of belief in the material or metamaterial world and will also determine our view of happiness. Our method will be based on referring to the foundations of Heidegger and Sadra's thinking about existence and human beings and extracting their point of view on the issue under discussion. On this basis, we try to obtain Heidegger's view as his thought is seriously considered in our intellectual community. Then we will examine and evaluate his views based on the view of transcendent wisdom. The discussion of the scope of human existence is deeply connected with the discussion of the soul. Accordingly, it is necessary to extract the views of the two thinkers in this regard and evaluate them. According to the differences in the philosophical method of the two thinkers, one of which is based on argument and the other on the basis of phenomenology, from Sadra's point of view, the scope of human existence includes the worlds before and after earthly world; But from Heidegger's point of view, the scope of human existence is limited to the earthly world
خلاصه ماشینی:
با آنکه وجودشناسي هايدگر در قالب وجودشناسي تطبيقي (نـوالي، ١٣٧٧: ٦٧) وجـود هايـدگري و صـدرايي (عبـاس زاده ، ١٣٨٦: ٥١)، نسـبت وجـود و قـدرت (دريفوس ، ١٣٨٢: ٤٠)، نسبت وجود و زيباييشناسي (محتشـم و حمـزه نـژاد، ١٣٩٢: ٦٨)، وجود و دلالت هاي تربيتي (ميرزامحمدي، ١٣٩٥: ٥٧) نظر پژوهشگران بسياري را جلب کرده است ؛ ولي بررسي ابعاد وجودي انسان هايدگري، کمتر مورد توجه قرار گرفته است .
هايدگر دربارة محدودة آزادي و درحقيقت امکان هاي انسان مـيگويـد: «ايـن توان (قوه )- وجود به مثابه چيزي که هماره از آن من اسـت ، [درحقيقـت ] آزادي بين اصالت يا نااصالت يا بيتفاوتي است » (٢٣٢ :١٩٨٨,Heidegger)؛ يعني انسـان ميتواند ميان اصيل و نااصيل يا حالت بينابين اين دو که تسـاوي يـا بـيتفـاوتي 130 بررسي گسترة وجودي انسان در انديشه هايدگر از نگاه ملاصدرا است ، باشد و اين همان گستره اي است که انسان مـيتوانـد آزادانـه عمـل کنـد.
٣. با آنکه از نظر هايدگر قوه در مقابل امر موجود قرار ميگيرد، اول خدا را به مثابه قوه و امکـان / سال سيزدهم ، تابستان ١٤٠٠، شماره مسلسل ٤٨ 149 د) با توجه به مباني صدرا درباره وجود و تجرد نفـس ، بـه طـور طبيعـي، وي مرگ را درگاه خروج نفس از جهان ماده مـيدانـد تـا در عـالمي ديگـر فـارغ از محدويت هاي مادي به حيات خود ادامه دهد؛ در حالي که از نظر هايـدگر مـرگ نقطه پايان وجود انسان و نشانه مهمي بر محـدوديت دازايـن اسـت .