چکیده:
سعادت بهعنوان هدف نهایی افعال انسانی، از دیدگاه آیتالله مصباح، بهمعنای قرب به خداست. از طرفی، رسالت علوم انسانی، شناسایی حقیقت یک رفتار و توصیه برای دستیابی به رفتار مطلوب است؛ در نتیجه، هر چیزی را که بهعنوان سعادت حقیقی انسان در نظر بگیریم، تعیینکننده جهتگیری ما در علوم انسانی و ارکان آن است. هدف، بررسی انواع تاثیرات سعادت بر ارکان علوم انسانی است. در مورد جمعآوری دادهها، از روش اسنادی و در مورد تحلیل دادهها از روش توصیفی و تحلیلی استفاده شده است. در بعد موضوع، پذیرش سعادت موجب نگرش به ابعاد الهی انسان و افعال او، ازجمله نیت و باطن اعمال انسان است؛ و در بعد مسیله، موجب انتخاب مسایل در راستای هدف نهایی و در حل مسایل علوم انسانی توصیفی، موجب تغییر توصیف ما از انسان و افعالش و مسایل مطرح در آن علوم، و در علوم انسانی دستوری، موجب جهتدهی باید و نبایدها به سوی کمال نهایی است؛ در بعد هدف، موجب نگاه ابزاری به هدفهای خرد در علوم انسانی، نسبت به هدف نهایی میشود و در بعد روش، موجب عدم انحصار در روشهای تجربی از قبیل کمی و توجه به روشهای دیگر، همچون روشهای نقلی و شهودی است.
Happiness as the ultimate goal of human deeds, from Ayatollah Mesbah's point of view, means closeness to God. On the other hand, the mission of the humanities is to identify the truth of a behavior and advice to achieve the desired behavior; consequently, anything we consider as the true happiness of man determines our orientation in the humanities and its pillars. This paper seeks to investigate the various effects of happiness on the pillars of the humanities. Documentary method was used for data collection and descriptive and analytical method was used for data analysis. In the dimension of the subject, accepting happiness causes an attitude towards the divine dimensions of man and his actions, including the intention and inwardness of human actions. And in the dimension of the problem, causes the selection of problems in line with the final goal and in solving the problems of descriptive humanities, causes the change of our description of man and his actions and issues in those sciences, and in grammatical humanities, causes the do's and don'ts towards final perfection. In the goal dimension, it leads to an instrumental view of micro-goals in the humanities, relative to the Ultimate goal. In the method dimension, it causes non-exclusivity in experimental methods such as quantitative and attention to other methods, such as narrative and intuitive methods.
خلاصه ماشینی:
در بُعد موضوع، پذیرش سعادت موجب نگرش به ابعاد الهی انسان و افعال او، ازجمله نیت و باطن اعمال انسان است؛ و در بُعد مسئله، موجب انتخاب مسائل در راستای هدف نهایی و در حل مسائل علوم انسانی توصیفی، موجب تغییر توصیف ما از انسان و افعالش و مسائل مطرح در آن علوم، و در علوم انسانی دستوری، موجب جهتدهی باید و نبایدها به سوی کمال نهایی است؛ در بُعد هدف، موجب نگاه ابزاری به هدفهای خرد در علوم انسانی، نسبت به هدف نهایی میشود و در بُعد روش، موجب عدم انحصار در روشهای تجربی از قبیل کمّی و توجه به روشهای دیگر، همچون روشهای نقلی و شهودی است.
اما پرسش اساسی این است که ما براساس چه مبنایی انسان را باید توصیف کنیم و اموری را برای وی، مطلوب و یا نامطلوب بدانیم؟ اینجاست که مسئلۀ سعادت در علوم انسانی مطرح میشود و نقش خود را در علوم انسانی ایفا میکند.
توضیح آنکه، افعال انسانی دارای رابطه حقیقی با هدف نهایی یعنی سعادت هستند و بنابراین سعادت بهعنوان هدف نهایی افعال انسانی، نقش مهمی در جهتگیری علوم انسانی دارد؛ چراکه بحث علوم انسانی در مورد افعال انسانی است و تأثیر عمده سعادت در افعال انسانی، ميتواند موجب تغییرات گسترده در علوم انسانی شود؛ از طرف دیگر، ارکان یک علم، هویتبخش به علوم، ازجمله علوم انسانی است و لذا بررسی نقش سعادت در این موارد، میتواند بر تمامی علوم انسانی سایه افکنده و افقهای نوینی را در علوم انسانی پیشروی ما بگشاید.