چکیده:
زمینه و هدف: مکتب شهید سلیمانی، یکی از مصادیق مکتب مدیریت جهادی است که بهخوبی توانسته در عرصة عملیاتی، عمدة ویژگیهای آن را محقق سازد. مکتب ایشان صرفاً یک مکتب تخصصی، فقهی، فلسفی یا سیاسی نیست، بلکه یک «مکتب تربیتی» است. خاصیت این مکتب تأثیر بر شخصیت آدمی و جهتدهی به رفتار و بینش و انسانسازی است.روش تحقیق: در این پژوهش از روش فراترکیب، که یکی از انواع پژوهشهای فرامطالعه است، استفاده شد. در قدم نخست کلیدواژههای مختلف در مهمترین بانکهای اطلاعاتی پژوهشها و مقالات در کشور جستجو شد و 47 اثر درزمینة مکتب شهید سلیمانی و مدیریت جهادی شناسایی گردید و نهایتاً تعداد 25 اثر در سال 1399، مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.یافتهها و نتیجهگیرى: در این پژوهش کاربردی- اکتشافی، با رویکرد کیفی، الگوی تربیتی مدیران جهادی در مکتب شهید قاسم سلیمانی طراحی شد. این طرح شامل چهار بُعد «نظام شخصیتی»، «نظام اعتقادی»، «نظام سیاسی» و «نظام مدیریتی و اقتصادی» است. پیشنهاد شد مدیران عالی از ویژگیهای شاخص همچون روحیة انقلابی، وحدتآفرینی بین مسئولان و مسئولیتپذیری شهید سلیمانی تأثیر بیشتری بپذیرند.
خلاصه ماشینی:
بدين ترتيب که پس از شناسايي ابعاد، مؤلفه ها و شاخص هاي مکتب شهيد سليماني با تأکيد بر مديران جهادي اکتشاف گرديد؛ سپس براي ارزيابي روايي و پايايي آن ، در بخش بعدي پژوهش با استفاده از نظرات ١٥ نفر از خبرگان که ١١ نفر از آنان سابقۀ جبهه و حضور در جنگ ٨ سال دفاع مقدس را داشتند و جزو مديران ارشد محسوب مي شدند و ٤ نفر ديگر درزمينۀ مديريت سابقۀ پژوهشي و دانشگاهي مرتبط با موضوع را داشتند، به شيوه گلوله برفي انتخاب شدند و بدين ترتيب ارزيابي ضريب نسبي و شاخص روايي محتوا (CVR-CVI)، تبيين و الگوي تربيت مديران جهادي در مکتب شهيد سليماني ميسر شد.
بحث ونتيجه گيري دراين پژوهش ازطريق روش فراترکيب مؤلفه هاي مديريت جهادي شناسايي وسپس بااستفاده از ديدگاه خبرگان برسبک مديريتي ومکتب شهيدسليماني تطبيق داده شدکه منابع وفراواني مرتبط با مؤلفه ها و شاخص هاي مکتب شهيد سليماني در جدول (٢) نشان داده شده است .
تاکنون پژوهش هايي درزمينۀارائه الگوي تربيت مديران مديران درمکتب شهيدسليماني انجام نشده است ؛ اما درزمينۀ مديريت جهادي پژوهش هاي وحيدي و همکاران (١٣٩٨)، زارعي محمدآبادي و شاکر اردکاني (١٣٩٧)، يوسفي و اکبري (١٣٩٦)، مرادي و فيروزآبادي (١٣٩٥)، علي شيري و همکاران (١٣٩٥)، قرباني زاده و همکاران (١٣٩٤)، گنجعلي و همکاران (١٣٩٣)، انجام شده است که در آنها سطوح مديريتي مطرح شده ولي مشخصا براي مديران سطوح عالي الگوي کاربردي ارائه نشده بود.