خلاصه ماشینی:
"حال بشر با کدام تفکر بازگشت به اصل میکند؟ آیا میتوانند نفس و روح خود را هم در آن عصر بگذارند و از حجاب فرهنگ و حوالت تاریخی عصر خود بگذارند؟ فرض کنیم که موفق شوند و مثلا شفای ابن سینا یا سوماتنولوجیکای سن توماس را کنار بگذارند اما ذهنیت اکنونی و فعلی را چه طور میشود کنار گذاشت؟ این پرسشها اساسا نمیتوانست در آن عصر مطرح شود، انقلابی سراغ همه آمده بود،این انقلاب بر بخشی از عالم مسلط شد،بظاهر کسانی پیدا شده بودند که میخواستند نگهبانان دین سنتی باشند،اما در ذات خود مدرن بودند.
از سویی در مراحلی انقلاب مانع شده است ه آن مدرنیته الحادی در حال بسط،بتواند منشأئیت اثر جدی داشته باشد و این ماجرایی است که ادامه دارد و من فکر نمیکنم که مدرنیته به آن معنایی که در غرب تحقق پیدا کرده و در آسیای جنوب شرقی بشدت در حال رسوخ است،در ایران محقق شود و یا جهان اسلامی را تأثیر عمیق خود قرار دهد حتی کشورهایی نظیر مالزی که در حال صنعتی شدن هستند، درواقع بیشتر متأثر از فرهنگ متعارف بودایی و آیینهای شرقیند تا فرهنگ اسلامی.
وقتی چنین خبری شد،مسلما افرادی که در محاق عالم و در برابر تاریخ مدرنیته پنهان ماندهاند،چون خورشید از پشت ابر آشکار میشوند،آنها با مردم دادوستد میکنند؛آنهایی که اکنون بیتاریخند،در تاریخ حضور پیدا میکنند و حال آنکه قبل از این کاری به کار جهان نداشتهاند و در ایامی هرآنچه که پیش میآمد برایشان بیتفاوت بود و در آنها تأثیر نمیگذاشت؛حال آنکه اگر در عصر غیاب آن شهود قدسی بخواهند با جهان مدرنیته رویارویی بکنند،بشدت تحت تأثیرش قرار میگیرند."