چکیده:
اجاره بر دو نوع است، مورد اجاره یا مال است مانند خانه و مغازه و یا عمل مانند دوختن و شستن.
از اوّلی به اجاره اعیان و از دومی به اجارۀ اعمال تعبیر میشود. به اجاره دهنده در اجارۀ اعیان،
موجر و در اجارۀ اعمال، اجیر گفته میشود. در این تحقیق در نوع دوم اجاره یعنی اجاره عمل افراد
از نظر فقهای امامیه و عامه بحث و بررسی می کنیم و ادله و مستندات هر کدام را جداگانه تتبع
خواهیم کرد. با توجه به مطالب مطرح شده در این تحقیق می توان این گونه بیان کرد که در اصل
اجاره ابدان بین امامیه و عامه اختلافی نیست .همننین مدار و مستندات فقهی هرکدام از این
مذاهب با یکدیگر مشابهت فراوانی دارد ودر اغلب موارد یکسان است که شامل آیات قرآنی،سنت
رسول الله،اجماع و حکم عقل در مصالح اجتماعی است.
خلاصه ماشینی:
در کتاب تذکرة الفقهاء آورده شده است : " و لا خلاف بين العلماء في جواز استيجار الادمي و قد اجر موسي ع نفسه لرعايۀ الغنم و استاجر النّبيّ ص رجلا ليدله علي الطريق و 1 قال ع اعطوا الاجير اجرته قيل ان يجف عرقه " (در بين علما اختلافي در جواز بخدمت گرفتن انسان نيست چنانچه موسي خودش را براي چوپاني اجاره داد و پيامبر مردي را برراي راهنمايي راه بخدمت گرفت و فرمود:اجرت اجير را قبل از خشک شدن عرقش بپردازيد) در کتاب من لا يحضره الفقيه چنين آمده است : " و محمّد بن حسن صفّار قمّي- رضي الل ّٰه عنه - به حضرت عسکري عليه السّلام طيّ نامه اي نوشت : «مردي قافله ها را بدرقه ميکند براي حفظ و حراست آنها در جاهاي هولناک، امّا از طرف دولت نيست بلکه خود مردم با او شرط کرده اند که مبلغ معيّني بدو بدهند، 2 آيا اين مبلغ را ميتواند از آنها بستاند يا نه ؟» اما در پاسخ مرقوم فرمودند: «اگر خود را به کار مخصوصي اجير داده باشد اشکالي ندارد».
وعن أنس : «أن النبي - صلي الله عليه وسلم - احتجم وأعطي الحجام أجره » (احمد روايت کرده و از او ايو سعيد که پيامبر(ص ) از اجير کردن اشخاص نهي کرده تا اجرت او مشخص شود و از انس روايت شده :«پيامبر حجامت کرد و اجرت حجام را پرداخت کرد») وأجمع أهل العلم في کل عصر علي جواز الإجارة والعبرة أيضًا دالۀ عليها؛ فإن الحاجۀ إلي المنافع 2 و تمام اهل علم در تمام زمانها بر جواز اجاره و عقل نيز برآن دلالت ميکند به دليل نياز به منافع گفتار سوم :فقه شافعي در کتاب الحاوي الکبير چنين آمده است : " وَاسْتَدَلَّ الشَّافِعِيُّ عََلي ذَِلکَ (ِبقَوِْلهَِ تعَاَلي) {قَاَلتْ إِحْدَاهُمَاَ يا أََبتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ القَوِيَّ الأَمِينَ قَالَ إِِّني أُرِيدُ أَنْ أُْنکِحَکَ إِحْدَي اْبنَتَيَّ هَاَتيْنِ عََلي أَنَْ تأْجُرَِنيَ ثمَاِني حِجَج ٍ) 3 فَذَکَرَ الَّلهَُ تعَاَلي أَنََّ نبِيَّا مِنْ أَْنبِيَاِئهِ آجر نفسه حججاً ...