خلاصه ماشینی:
"این انتقاد را میتوان در چند عنوان کلی دستهبندی کرد: الف)نقد ساختاری: به این معنا که در صداوسیما پس از توسعهء کمی که در نتیجهء مباحث تهاجم فرهنگی و گسترش شبکههای ملی و استانی بهوجود آمد،سمتهای مدیریتی و مشاغل زیادی ایجاد شد که بعضا با مسؤولیتهای متداخل و موازی فعالیت میکنند و این مسأله،هم باعث تعدد مراکز تصمیمگیری و تضعیف برنامهریزی میشود و هم در اجرا مشکلساز میشود،در این مسیر باید کارشناسانه بحث کرد و مجموعه را با هدف«کارآمدی»تعدیل نیرو و ساختار کرد.
در جامعهء انقلابی ایران به علت شرایط دشوار جنگ تحمیلی،تحریمهای اقتصادی و دشمنانی که در عرصهء بینالمللی دارد باید فرهنگ کار بیشتر، مصرف کمتر،به مخاطب القا شود،برای اینکه وابستگی اقتصادی و فرهنگی به قدرتهای بزرگ را کاهش دهیم نیاز شدیدی به الگوهای اسلامی (به تصویر صفحه مراجعه شود) داریم که متأسفانه عکس آن عمل میشود در اینجا توجه به خطبهء 160 نهج البلاغه،نامهء 31 و...
متأسفانه توسعهء کمی باعث شده صدا وسیما چاه ویلی شود که همیشه مدیران برای پرکردن آنتن عجولانه تحتفشار باشند و دچار روزمرگی و لحظه مرگی شوند!بنابراین نتیجه این مسأله توجه صرفا به کمیت و سیطرهء تهیهکنندگان و کنترلکنندگان بر این چاه ویل شده است.
تهیهکننده باتوجه به نیاز آنتن و توسعهء کمی و محظورات (به تصویر صفحه مراجعه شود) مدیران در برنامه آب میبندد بهعنوان مثال سرعت تکلم و عکسالعملها در سریالهای تلویزیونی از سرعت تکلم مردم عادی کمتر است و این بخاطر پرکردن ساعتها و رساندن مجموعه به تعداد قسمتهای قرارداد دلبسته شده است که خود توهین به مخاطب بوده و آفتهای فراوانی بهمراه خواهد داشت."