خلاصه ماشینی:
"اکنون این سؤال پیش میآید که چگونه میتوان هم به«مذهب اصالت زن»(یعنی فمینیسم)معتقد بود و هم عنوان«انسان آزاد»داشت؟من برآنم که«انسان آزاد»وابسته به«مذهب اصالت زن»است و از این پس، تمدن تکنیکی،مقهور این دو پدیده خواهد بود؛زیرا تنها در مذهب اصالت زن است که فارغ از هرگونه تعهد و مسئولیت،میتوان صورتی از تصوف را تجربه کرد که تاکنون از دسترس جوامع بشری خارج بوده است.
برخلاف تصور اغلب منادیان این آیین،کار زن و مرد نه به تنازع،بلکه به غلبهء زن منجر خواهد شد و مرد بارضا و رغبت به این غلبه تن خواهد داد؛ زیرا عنصر مردانه،عنصری است غیرتکنیکی و تنها بخش اندکی از مردان هستند که میتوانند با ذات تکنیک یگانگی پیدا کنند،درعوض زن ذاتا تکنیکی است و به سادگی و سهولت با ابزارهای تکنیکی کنار میآید و با آنها مأنوس میشود و حضور آنها را در زندگی خود میپذیرد.
سیاستزدگی بلوایی است که خودبه خود خاموش خواهد شد،زیرا تقدیر تکنیک و اصالت زن،آن را به حاشیه خواهند راند و نه تنها سیاستزدگی، بلکه دیگر مواریث عصر پدرسالاری را،و راه برای تفکر محض که تفکر در باب اصالتهاست؛باز خواهند کرد.
ماهیت انسان،عشق است و هرجا در نزد هرکس که عشق یافت شود، آنجاست که باید منظظر ظهور انسان آزاد بود،اگر من به دفاع از مذهب اصالت زن برمیخیزم به این علت است که مردانگی فروشی،ستم و بیداد خود را به غایت رسانده و جنس مذکر ظرفیت ستمگری خود را تمام و کمال را به نمایش گذارده است،بدون اینکه در جنب آن،چیزی از مهر و عطوفت،نشان بدهد."