چکیده:
گرچه مفهوم «وجود» معلوم، و حقیقت آن واحد است، اما دیدگاههای متفاوتی درباره آن مطرح شده است. نگاه ابنعربی به مسئلهٔ وجود از جایگاه متفاوت و ویژهای برخوردار است. وجودشناسی در مکتب ابنعربی با مسئلهٔ بنیادی دیگری تحت عنوان «وحدت شخصیه وجود» گره خورده، که بدون فهم آن، دستیابی به نظام هستیشناسانهٔ این عارف بزرگ دشوار میشود. لذا کوشیدهایم با تکیه بر دو کتاب مهم ابنعربی، فتوحات و فصوص، مستقیماً نظر او را دربارهٔ وجود جویا شویم. از نظر ابنعربی، در عالم یک وجود واحد موجود است و آن حق متعال است و باقی موجودات، به یک تعبیر تجلیات و ظهورات و به تعبیری دیگر، اسما و صفات خدا هستند.
Although the concept of "being" is known, and its nature is the same, there are different views on it. Ibn Arabi's view on the issue has a different and special place. Ontology in his school is tied to another fundamental issue called the "personal unity of being", without understanding which, it is difficult to achieve the ontological system of this great mystic. Therefore, we have tried to seek his opinion about "being" directly by relying on his two important books, Fotuhat and Fosus. According to Ibn Arabi, there is a single being in the universe, and that is the Almighty, and the rest of the beings are manifestations, or in other words, the names and attributes of God.
خلاصه ماشینی:
وجود نيز، وحدت حقه حقيقيه دارد و به عنوان يک حقيقت ، از يگانگي و صرافت برخـوردار اسـت کـه مصـداق آن ذات احـدي خـدا است .
تمام اختلافاتي که در اشـکال و صـورت هاي کائنات است ، چيزي نيست الا مظاهر گوناگون حقيقتي واحد، که همان وجـود الاهـي اسـت و در واقع ، تمام آراي ابن عربي از همين نظريه ناشي شده ، و همين فکر است که اساس طريقـه او اسـت .
اين حقيقت واحد، عبارت از همان ذات حق اسـت کـه ازلـي است و عالم در واقع ، وجود حقيقي و مستقل ندارد، نمود و نمايش و وهـم صـرف اسـت و وجـود واقعي، مختص ذات حق است (نک .
ابن عربـي در فـص هـاروني از کتاب فصوص الحکم ميگويد: عارف کامل کسي است که هر معبودي را، در هر صورتي، جلوه حق ببيند کـه حـق در آن صورت خاص ، عبادت ميشود.
فالعـالم صـورته » (ابن عربـي، ۱۳۷۰: ۱۵۴)؛ «پس او است که در مخلوقـات و مبـدعات سـاري اسـت (چـه خـود او سـاري در مسـماي مبدعات و مخلوقات است ) و اگر امر، اين چنين نباشد (يعنـي سـريان حـق در موجـودات نباشـد) وجود هيچ موجودي متحقق نخواهد شد (زيرا که به حق موجود است نه به نفس خود و هـر چـه را مينگري حق است که بدان صورت ظاهر شده است ).
حق ، حقيقت يگانه موجود قضيه اي که زمام تفکر ابن عربي را به دست دارد اين اسـت کـه حقيقـت وجـودي در گـوهر و ذات خويش واحد است و در صفات و اسمايش متکثر، و هيچ تعددي در آن نيسـت ، مگـر بـه اعتبـار و نسبت و اضافه .