چکیده:
فلاسفۀ مسلمان ضمن تعقل و تفکر دربارۀ اصول و مبانی عقلی، با یاری وحی و مذهب، بر حیطۀ مسائل فلسفی افزودهاند. یکی از مباحثی که حکمای مسلمان به تبیین عقلانی آن پرداختهاند، مباحث مربوط به «نبـوت» بهویژه نبوت پیامبر اسلام9 است که یکی از فروعات آن، خلقت نوری و تقدم آفرینش ایشان بر جمیع مخلوقات میباشد. نخستین حکیم فرزانهای که به تبیین و تفسیر عقلانی این روایات همت گماشته، میرداماد است. در این پژوهش تلاش شده تا با روش جمعآوری کتابخانهای، اطلاعات و توصیف و تحلیل آنها، تفسیر و تقریر میرداماد از روایات خلقت نوری به ویژه روایت «اول ما خلق الله نوری» ارائه شود و سپس نقد و بررسی گردد. حاصل این بررسی آن است که تفسیر سید از روایاتی که متضمن معنای تقدم آفرینش پیامبر9 بر مخلوقات است، عبارت است از تکافؤ، تضاهى و برابری منزلت پیامبر اسلام9 در سلسلۀ عود با صادر نخستین در سلسلۀ بدو، اما این تفسیر نه تنها با برخی متون نقلی در تعارض است، بلکه با مبانی فلسفی میرداماد نیز سازگار نمیباشد.
خلاصه ماشینی:
حاصل این بررسی آن است که تفسیر سید از روایاتی که متضمن معنای تقدم آفرینش پیامبر9 بر مخلوقات است، عبارت است از تكافؤ، تضاهى و برابری منزلت پیامبر اسلام9 در سلسلۀ عود با صادر نخستین در سلسلۀ بدو، اما این تفسیر نه تنها با برخی متون نقلی در تعارض است، بلکه با مبانی فلسفی میرداماد نیز سازگار نمیباشد.
تأویل نخست میرداماد در نخستین تفسیر خود که مهمتر و مبسوطتر از تفسیر دوم است، سِرّ روایات خلقت نوری، به ویژه روایت «اول ما خلق الله، نوری» را برابری منزلت پیامبر خاتم9 در قوس صعود با عقل اول در قوس نزول میداند.
( همو، 1403ق: 40) به بیان دیگر، چون تقدم و تأخر میان مجردات به حسب رتبۀ وجودی و شرافت آنهاست نه اموری همچون زمان، پس هر موجودی که در قوس صعود، واجد کمالات عقل متناظر در قوس نزول باشد، همۀ احکام آن عقل بر این نفس کامل نیز جاری میشود، بنابراین اوَلیت در روایات خلقت نوری، مربوط به نفس مجرد پیامبر9 به حسب رتبۀ وجود خارجی ایشان در سلسلۀ عود میباشد.
بر اساس این تفسیر نیز پیامبر9، موجود حادثی است که اگرچه پس از وصول به مرتبۀ عقل مستفاد، در قوس صعود، همرتبۀ عقل اول شده است، اما روایات خلقت نوری ناظر به آن نیست، بلکه بیانگر تقدم وجود علمی پیامبر9در قوس نزول است؛ زیرا وجود خارجیاش، غایت آفرینش است و به حکم تقدم علمی غایت بر تحقق خارجی آن و اینکه ماهیت غایت، سبب فاعلیت فاعل به شمار میرود (همان: 18) باید این گونه تقدم را نیز برای پیامبر9اثبات کرد.