چکیده:
باور یا عدم باور به وجود عالم مثال که در واقع حد وسط و برزخ میان عالم عقل و عالم ماده است، از جمله مسائل مهم و اساسی است که از نوع بینش فلسفی و روش خاص هر فیلسوف ناشی میشود. برخی از حکما به وجود این عالم باور داشته و برخی دیگر آن را نفی کرده و در صدد انکار آن برآمدهاند. حسنزاده آملی از جمله فیلسوفانی است که به وجود عالم مثال باور داشته و سعی در اثبات آن کرده است. وی همانند ملاصدرا، دلیلی را که شیخ اشراق برای اثبات این عالم اقامه کرده است، ناکافی و ناتمام دانسته است. افزون بر این، وی کوشیده است به برخی از استدلالهای منکران این عالم پاسخ دهد که این مطلب از مواجهۀ وی با دیدگاه ملاعبدالرزاق لاهیجی دانسته میشود. در همین راستا در این مقاله تلاش شده است تصویر کامل و روشنی از دیدگاه حسنزاده آملی ـ در ضمن بیان چند مسئلهـ پیرامون عالم مثال ارائه شود و در برخی موارد، مطالب وی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
Belief in or a lack of belief in the existence of the world of images (Arabic: عالم المثال 'alam al-mithal) which is, in reality, the intermediate realm and barzakh (highest heaven) between the realm of intellect (Arabic: عقل aql) and the material universe is of the important issues and basics which is originated from the philosophical notion and particular method of every philosopher. Some of the philosophers believe in the existence of this world and some others have negated and have been about to deny it. Allamah Hasanzadeh Amoli is of the philosophers who believe in the existence of the mithal world and tries to prove it. He like Mulla Sadra has believed that the reason which Sheikh Eshraq has presented for proving’ (ithbat) this world is inadequate and incomplete. Moreover, he has tried to answer some contradictors (deniers) of this world. This is understood from his meeting with Mulla Abdul Razzaq Lahiji’s opinion. In this respect, this paper has tried to present a perfect and clear image of Allamah Hasanzadeh Amoli’s opinion around the mithal world meanwhile determining some problems and, in some cases, his statements have been analyzed and studied.
خلاصه ماشینی:
با وجود این، پرسشی که جنجالها، اشکالات و اعتراضات نسبتاً زیادی را با خود به همراه داشته است، آن است که آیا ساحت و قلمروِ فراتر از عالم ماده، تنها محدود به موجودات مجرد محض است یا آنکه علاوه بر وجود چنین موجوداتی، مخلوقاتی در میانۀ این دو عالم یعنی عالم ماده و عالم عقل وجود دارند که در واقع برزخ و حلقۀ اتصال و واسطۀ رسیدن فیض به مراتب مادون خود میباشند؟ فیلسوفان و حکیمان اسلامی را به هنگام مواجهه با این پرسش میتوان به دو دسته تقسیم نمود؛ حکیمانی همچون ابن سینا و میرداماد بر اساس مبانی فلسفی و حکمی خود و ادلهای که ارائه نمودهاند، امکان تحقق چنین عالمی را منتفی میدانند (ابن سینا، 1379: 15؛ میرداماد، 1376: 369؛ همو، 1380: 62 ـ64 و 67).
اگرچه ماباِزاء آنها در عالم ماده، امری عرضی است، لکن حقیقت آنها امری مجرد است و از این جهت نسبت به چنین صوری، محلی مادی وجود نخواهد داشت، بنابراین بر اساس این استدلالِ سهروردی، صور خیالی یا مثالی در عالمی با عنوان مثال منفصل وجود و تحقق دارند.
دلیل این امر آن است که با توجه به ادامۀ عبارت صدرا ـ یعنی به وجود عالم مثال تمام استوانههای حکمت و کشف اعتقاد دارند و شیخ اشراق نیز به طور کامل آن را تحریر و تقریر نموده استـ میتوان چنین گفت که سخن دربارۀ عالم مثال مطلق و مثال منفصل است، نه مثال متصل و مثال مقید.