چکیده:
یکی از موضوعات مهم در بحث نسبت دین و بهویژه اسلام با سیاست، پرسش از مشروعیت و حقانیت حکومت است. در این راستا سؤالاتی از این دست مطرح میشود: در اسلام چه حکومت و نظامی مورد قبول است؟ آیا صرف داشتن شرایط رهبری برای آن کفایت میکند؟ مردم نقشی در پذیرش دارند؟ آیا زور و غلبه مشروعیت آور است؟ و...در این مقاله، از بیعت که یکی از روشهای حکومتی بوده و در قرآن و روایات مورد تأیید قرار گرفته است و در واقع پیش از اسلام نیز بوده و با شرایطی به امضا رسیده است، بحث خواهد شد. در این روش، افزون بر شرایط رهبری، رضایت و مقبولیت مردمی یا بهنحوِ شرط وجوب یا شرط واجب نیز لحاظ شده است و حکومت نمیتواند بدون آن، مشروعیت یابد. دامنه و قلمرو این رضایت از قبول حاکم، به پذیرش برنامههای کلان حکومت نیز گسترش مییابد، هرچند برخلاف مصالح خودشان تصمیم بگیرند.لذا پس از بحثی دربارۀ مفهوم بیعت، به آیات و روایاتی در این باره استناد شده است و شرایط و قلمرو بیعت مورد بررسی قرار گرفته است.
One of the important issues in politics is the legitimacy of the government; In this regard, questions are raised; Such as, what government is acceptable in Islam? Is just having the leadership characteristics enough for that? Do people have a role in acceptance? Is domination legitimate? and the like.In this article, allegiance, which is one of the governmental methods and has been confirmed in the Qur'an and hadiths, and in fact is pre-Islamic tradition and Islam has been accepted and signed with conditions, will be discussed. In this method, in addition to the conditions of leadership, the consent and acceptance of the people are either taken into account as a condition of necessity or an obligatory condition, and the government cannot gain legitimacy without it. The scope of this consent to accept the ruler extends to the acceptance of the government's grand plans, even if they decide against their own interests.Therefore, after discussing the concept of allegiance, verses and hadiths have been cited in this regard and the conditions and scope of allegiance have been studied.Allegiance; Realm of Allegiance; Conditions of Allegiance; Democracy
خلاصه ماشینی:
ir / مقدمه مشروعيت و حقانيت حکومت يکي از اموري است که اسلام نسبت به آن بيتفاوت نبوده است و ازآنجاکه بايد روشي قابل دسترسي براي همگان در همه زمان ها و مکان ها براي رسيدن به حکومت مطلوب وجود داشته باشد، نه امري که صرفا در محيط معصومان و زمان آنان امکان تحقق داشته باشد، لذا اسلام از ميان روش هاي موجود در جامعه براي کسب قدرت و اعمال آن ، مانند غلبه و زور، بيعت را با شرايطي مورد تأييد و امضا قرار داد و آياتي دال بر آن نازل شد.
معصومان نيز به پيروي از قرآن کريم با اينکه از جانب خداوند به ولايت منصوب شده بودند، اين روش را تأييد کردند و بر آن پاي فشردند و سيره معصومان بر اين قرار گرفت که هرگاه حاکميت آنان از سوي مردم مورد قبول بود به اعمال ولايت و اداره امور ميپرداختند و بر اين امر اصرار داشتند که رضايت مردم وجود داشته باشد.
» (نهج البلاغه ، خطبۀ ۲۱۸) به همين دليل امام حسن (ع ) مردم را در جريان امور قرار دادند و با اينکه نتيجه حکومت معاويه را ميدانستند و بارها متذکر شده بودند، ولي ازآنجاکه بايد مردم سرنوشت خود را تعيين کنند، به آنان خبر پيشنهاد صلح معاويه را اعلام کردند و از مردم نظر خواستند که اکثر مردم با صلح موافقت نمودند و آن حضرت نيز آن را پذيرفتند٢.