چکیده:
سابقه و هدف: فلسفهی اصالت وجود یکی از شایعترین نهضت های فلسفی مغرب زمین است. مبانی ایدئولوژیکی این نهضت فکری در نظریات اصالت نمودی ادموند هوسرل فیلسوف ایدئالیست آلمانی و کیرکگارد فیلسوف دانمارکی نهفته است.
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و پس از بررسی مفاهیم با ارائه نتایج به پیشنهادات کاربردی پرداخته شده است. روش تحقیق حاضر توصیفی و روش گردآوری اطلاعات آن، کتابخانهای است. بدین صورت که از منابع کتابخانهای نظیر: کتاب، مقاله، منابعخارجی و... و آموختههای محقق استفاده شده است.
یافتهها: از نظر این پژوهش فلسفه صرفا میتواند ما را به شکگرایی برساند که ما باید خود را از شکگرایی با استفاده از شناخت شهودی حقیقت محفوظ بداریم. ما در جستجوی سعادتیم اما آن را جدای از دین نخواهیم یافت. اگزیستانسیالیسم اعلام میدارد در صورتی که خدایی وجود ندارد، اقلا موجودی هست که وجود او قبل از جوهر اوست. اگزیستانسیالیسم در برابر این عقیده که ماهیت یا جوهر انسان، شخصیت و سرنوشت هر کس را تعیین میکند.
نتیجهگیری: از مباحث ایراد شده نتیجه گرفته میشود که اصطلاح «اگزیستانسیالیسم یا وجود» هستی ناآگاه و درونی انسان را به معنی شکل متمایزی از وجود بالفعل اشیاء و عالم تلقی میکند. به این معنی اگزیستانسیالیسم به آن صورت که وجودیهای غربی معتقدند در لحظههای بحرانی نظیر لحظهی مرگ تجلی میکند، نمایان میشود.
خلاصه ماشینی:
سارتر به هیچ روي به فیلسوفانی که مشتغل به تحلیل و تجزیهي مسائل جزیی هستند شباهت ندارد، بلکه مانند هگل علاقه او به فلسفه از جهت نظامی تام و تمام و نظریهي واحدي در باب کل طبیعت انسان است، و هر چند در رد روش هگل که می خواست عالم را بر حسب ذهنی انتزاعی مصور و مجسم سازد، از کیرکگارد پیروي کرده و تجارت نفسانی و درونی انسان را از وجود، پایه ي فلسفه ي خویش قرار داده است، با این حال به واسطهي شدت رغبت به ترکیب و تعلق خاطر به روش جدلی و همچنین از نظر اصالت عقلی بودن عمیقاً متاثر از هگل است [8].
(جوادی املی، 1383: 55) البته این به معنای آن نخواهد بود که در نظام اسلامی، هر فرد ناآشنا به شرایط و صلاحیتهای ولی فقیه، اگر بر اساس سلیقه و تشخیص خود، به این نتیجه رسید که ولی فقیه صلاحیت خود را از دست داده است بتواند از اطاعت سر باز زند؛ زیرا اولاً تشخیص صلاحیت ولی فقیه یا خروج او از یکی از صلاحیتها به سادگی ممکن نیست و نیازمند تخصّص و همچنین شناخت کافی از عملکرد ولی فقیه است؛ ثانیاً نظام اسلامی دارای چهارچوب و قاعده است و این نظارت بر ویژگیها و شرایط، پس از تشکیل حکومت اسلامی، باید از راه قانونی انجام شود تا نظم عمومی جامعه بر هم نخورد.