چکیده:
کارل مانهایم جامعهشناس مجاری-آلمانی و از چهرههای اصلی جامعهشناسی معرفت است که کوشیده در فصل کوتاهی و بر پایه روشهای قیاسی و شهودی با ادبیاتی نسبتاً انتزاعی پاسخی برای نابسامانیهای سیاسی حاصل از گسترش دموکراسی در آلمان دهه سی قرن بیستم و مقارن با قدرتگیری حزب ناسیونال سوسیالیسم بیابد. او دموکراسی را تنها پدیدهای سیاسی در نظر نمیگیرد، بلکه مقدمه آن را گسترش فرهنگ دموکراتیک دانسته و همچنین نوعی بههمریختگی اجتماعی ناشی از جابجایی طبقات و ارزشهای مدنی جایگزین ارزشهای سنتی اشرافیت بورژوازی را پیامد آن دانسته است. مانهایم در این اثر کوشیده است تا فرآیند دگرگونی را به زبانی جامعهشناختی اما انتزاعی شرح و تفصیل دهد. به طور کلی میتوان گفت مانهایم با تمرکز بر بحث فرهنگ کوشیده است نشان دهد که چه عواملی مانع تحقق دموکراسی در جوامع در حال گذار هستند و در نهایت راهکارهایی را در این زمینه ارائه نموده است.
Karl Mannheim is a Hungarian-German sociologist and one of the leading figures in the sociology of knowledge during thirty decades of the twentieth century thirty centuries and at the same time with the rise of the National Socialist Party. He sees democracy not only as a political phenomenon but also as a prelude to the spread of democratic culture, as well as a consequence of a kind of social turmoil resulting from the displacement of classes and civic values replacing the traditional values of the bourgeois aristocracy. In this work, Mannheim tries to describe the process of transformation in sociological but abstract language. In general, it can be said that Mannheim, by focusing on the discussion of culture, has tried to show what factors hinder the realization of democracy in societies in transition and finally has offered solutions in this regard.
خلاصه ماشینی:
پژوهشنامۀ انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ماهنامة علمي (مقالة علمی ـ پژوهشي)، سال 22، شمارة 1، فروردین 1401، 407 - 423 تأملی بر نظریۀ دموکراسی فرهنگی کارل مانهایم در کتاب دموکراتیکشدن فرهنگ عبدالرضا نواح 1 چكيده کارل مانهایم جامعهشناس مجاری ـ آلمانی و از چهرههای اصلی جامعهشناسی معرفت است که کوشیده در فصل کوتاهی و برپایۀ روشهای قیاسی و شهودی با ادبیاتی تاحدی انتزاعی پاسخی برای نابهسامانیهای سیاسی حاصل از گسترش دموکراسی در آلمان دهۀ 1930 و مقارن با قدرتگیری حزب ناسیونالسوسیالیسم بیابد.
دوم آنکه باوجود تحلیلهای جامعهشناسانۀ ظریف و زیبایی که از اندیشۀ مدرن و سنتی بهدست داده، خود هرگز این تحلیلها را برای تبیین این اندیشهها کافی ندانسته است و میاندیشد که سوگیری جامعهشناسانهای که گسترشش میدهد، به این معنا نیست که مقولات جامعهشناختی تنها ابزاری هستند که تجربۀ بشری را میتوان با آنها بیان کرد، «بلکه برعکس یکی از دلایل اینکه میخواهیم واقعیت انسانی را موردتحلیل ریشهای جامعهشناختی قرار دهیم، این است که میخواهیم تأثیرات عوامل اجتماعی را بفهمیم تا درصورتیکه برای انسان مضر تشخیص داده شوند، آثارشان را خنثی کنیم» (همان: 113-114).
درباب دموکراسی فرهنگی، که موضوع اصلی کتاب است، مانهایم بر این عقیده است که جامعۀ معاصر اروپایی زمینهساز احراز هویتهای مستقل در نظامات دموکراتیک است که پیآمدهای چنین تعاملی را باید در موضوعات حوزههای معرفت و اندیشه بازجست.