چکیده:
امروزه تحول، بازسازی و نوسازی، یکی از ابعاد مهم سلامت و ماندگاری سازمانی بوده به طوری که واژه تغییر شعار روز بسیاری از سازمانها است. به این صورت که بهبود و بازسازی نقطهی شروع تحول در هر سازمانی است بنابراین مدیریت تغییر و تحول در سازمانها، یکی از دشوارترین وظیفه های مدیران حرفهای و پیشرو است و تسهیلکننده تغییر و تحول در سازمانها و استراتژیهای گوناگون غلبه بر مقاومتها و موانع موجود در برابر ایجاد تغییرها و تحولاند همچنین سازمانهایی موفق و کارآمـد محسوب میشوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه امروزی، بتوانند مسیر تغییرات ودگرگونیها را نیز در آینده پیشبینی کرده و قادر باشند که این تغییرات را در جهـت ایجاد تحولات با بهرهگیری خلاقانه به کار گیرند. مشاهدات و مطالعات نشان میدهد کـه بسیاری از سازمانها نه تنها نوآور و خلاق نیـستند بلکه حتی در هماهنگی با تحولات و پیشرفتها و تغییرات عصر حاضر نیز ناتوان مانده و اغلب با شیوههای ناکارآمد سـنتی اداره میشوند. (مویدنیا، 1385:1)
به اعتقاد یکی از این صاحبنظران: بازار متلاطم ایجاب میکند که ما نوآوری را یک روش زندگی برای همه بسازیم. همگی ما به صورت فردی و سازمانی با همان شدت و حدتی که در گذشته به مقابله با نوآوری و تغییر برخاسته بودیم باید به استقبال آن برویم. (پیترز، 1396).
درباره اهمیت نقش مدیران در هدایت فراگرد تغییرات، سافیکیز (فیلسوف نامدار 400 سال قبل از میلاد مسیح) گفته است «تغییر چاقویی برنده و تیغی دو دم است که هرگز نمیتوان از آن گریخت اما باید این عامل تحول بخش را به دست جراحان کارکشته و توانمند و آگاه سپرد تا با استفاده از آن در فرصتهای مناسب به درمانگری سودمند بپردازند.» (سادلر، 1380)
خلاصه ماشینی:
همه بايد مهارت هاي عمومي لازم را براي تصميم گيري روزانه را بشناسند و در چنين وضعي به يک نظام آموزشي نياز است که براي دوره هاي متفاوت طراحي شده و در تکاپوي غلبه بر مسائل مرتبط با انتقال بنيادين به عصر پسا صنعتي باشد و بسياري از تحليل ها نشان ميدهد که نظام آموزشي در اين راه از قافله عقب افتاده اند (آهنچيان ، ١٣٨٩) بنابراين مدارس نيازمند فرايند تغيير در سه حيطه روزآمد کردن محتوا، تبديل شدن به سازمان هاي يادگيرنده و دستيابي به نتايجي قابل اندازه گيري ميباشند ديگر اينکه در گرايش به تمرکززدايي به عنوان تغييرات تحول آفرين در مدارس بايد به شکل فزاينده ايي از درون اجتماع مدرسه حاصل شود ومدارس بايدشهروندان جوان را براي زندگي در دنيايي که بطور روز افزون با دانش اداره ميشود و از ويژگيهاي آن جهاني شدن و استفاده از (فنآوري اطلاعات و ارتباطات ) است آماده کنند.
تغيير نياز به رهبري دارد و سازمان ها بايد با تصميمات آگاهانه تر به عمليات تغيير و شناسايي عوامل تغيير بپردازند، که در واقع مسول و پيشرو تغييرات در سازمان ها هستند، رويکرد سازمان ها به تغييرات سازماني مهم است (لينس و همکاران ، ٢٠١٤) بنابراين افرادي که به عنوان کاتاليزور عمل ميکنند و مسوليت مديريت فرايند تغيير و تحول را ميپذيرند عامل يا عوامل تغيير ناميده ميشوند، عامل تغيير ميتواند مدير، کارمند يا افراد خارج از سازمان (که به عنوان يک مشاور در آن سازمان به کار مشغول هستند) باشد و همه افراد و سازمان ها به راحتي تن به تغيير نميدهند و به دلايلي در برابر تغيير ميايستند و مديران سازمان ها مجبور ميشوند به دنبال روش ها و راه هايي براي مديريت مقاومت در برابر تغيير اتخاذ کنند.