چکیده:
در این تامل پس از شرح آراء هنری برتولت برشت، به مرور رابطة تاریخی او با والتر بنیامین پرداخته و رویکرد در اصل، سیاسی این دو به هنر را مقایسه میکنیم. نگرشی که میگوید هنر باید راه نجات مخاطبان از وضع نامطلوب اجتماع را به آنها نشان دهد. در تقابل با این تجویز، از فقدان اعتبار دیگری، ساکت ماندن مواضع رقیب و در نتیجه، از غیبت رای و شخصیت مخاطب در فاصله زیباییشناختی مورد نظر برشت سخن میگوییم. در این بحث با یادآوری آراء فیشته در موضوع «من و نا-من»، عقبة این تلقی از انسان به مثابة شناسای مطلق و منفک از اذهان دیگر موضوع پرسش و تردید قرار میگیرد. در تامل واپسین میتوان پیشنهادی عرضه کرد که اولا بر خصلت انعکاسی اثر هنری تاکید دارد. ثانیا و مهمتر، درک زیباییشناختی حاصل از تجربه و مشارکت ادراکی را در فرآیند اجتماع انسانی تحلیل میکند. در نهایت، با طی شدن مسیری که از چشمانداز و نیز به پشتوانه تربیت عمومی(پایدیا) اعتبار یافته است، فهم دیگری و تعهد نسبت به اجتماع انسانی وجه نظری چندلایهتر و ضمانت عملی جمعیتر خواهد یافت.
In this reflection, after describing Bertolt Brecht's artistic views, we review his historical relationship with Walter Benjamin and compare the essentially political approach of the two to art. An attitude that says that art should show the way to save the audience from the unfavorable situation of society. In contrast to this prescription, we speak of another lack of credibility, the silence of rival positions, and, consequently, the absence of the vote and the personality of the audience within the aesthetic distance intended by Brecht. In a way, by recalling Fichte's views on the subject of “me and non-me”, the implication of this perception of man as an absolute identification is the subject of question. However, a suggestion can be made tha first, emphasizes the reflective nature of art. Second and most importantly, it analyzes the aesthetic understanding resulting from experience and perceptual participation in the process of human society. By following a path rooted in public education (Paideia) and focusing on the innovative world of art, understanding otherness and commitment to human society will be more guaranteed.
خلاصه ماشینی:
در واقع ، نگارندگان به اين پرسش توجه دارند که آنچه برشت به نام فاصلۀ زيباييشناسانه مطرح کرده است و اين نظريه با نام او به عنوان يک شيوة اجرا و درک اثر نمايشي ملاحظه ميشود، طبق کدام مبناي متافيزيکي قابل تبيين است ؟ همچنين اين پرسش مطرح است که مبناي مورد بحث در ارزيابي اخلاقي با کدام چالش ها مواجه ميشود؟ به جهت پيوند هنري و رابطۀ نزديک ميان برشــت با والتر بنيامين ٣، در فهم و تحليل موضــع تئاتري برشــت به آراء هنري بنيامين توجه خواهيم کرد.
بررســي ديدگاه بنيامين درباره ماهيت و کارکرد اثر هنري از اعصار کهن تا روزگار مدرن نشان ميدهد که مبناي نظري برشت تا چه اندازه متأثر يا در تعامل با رويکرد بنيامين بوده است و درواقع آن چه اين جا به عنوان «متافيزيک فاصله در نگاه برشت » حاکم خود واکنش هاي عاطفياي که از منافع اجتماعي سرچشمه ميگيرند و به پيشبرد آن ها کمک ميکنند، از ميان نميروند.
به شرحي که در ادامه بيان خواهد شد، برشت و بنيامين به رغم اختلافي که با مسير غالب در تاريخ فلسفه دارند و مثلا ميان ديدگاه آن ها با سـنت ايدئاليسـم آلماني تفاوت نظري بسـيار چشـمگير اسـت و اين اختلاف تمام حوزه هاي فلسفه ، از جمله تلقي از ماهيت هنر را شامل ميشود، اما به نظر ميرسد خوش بيني ايشان به کارکرد تضميني هنر براي / ٨٤ اجتماع انساني را ميتوان بر اساس يک نگرش ايدئاليستي تفسير کرد.