چکیده:
این نوشتار به تحلیل محتوایی و ساختاری نقیضههای شاعر طنزپرداز معاصر، ناصر فیض، در چهار مجموعهشعر طنزآمیز او («املت دستهدار»، «نزدیک ته خیار»، «فیضبوک» و «فیضاً له») پرداخته است. نگارندگان بر آن بودهاند تا تعریفی دقیق از نقیضه ارائه دهند و بر اساس آن کوشیدهاند نقیضههای ناصر فیض را واکاوی نمایند. در زمینۀ محتوایی نقیضههای فیض ضمن خنداندن مخاطبان و بهرهگیری از عناصر طنزآمیز، انتقادهایی را در حیطۀ مسائل اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، فرهنگی و سیاسی مطرح ساخته است. در زمینۀ ساختاری، نقیضههای فیض با اعمال قواعدی در قلمرو زبان، موسیقی، معنا و تصویر، ناسازگاریهایی را پدید آورده است که با ساختار نقیضهها همسویی دارد؛ بهعنوان مثال، شاعر در ساختار زبانی از طریق واژهسازی، بازی زبانی، جمعالجمعسازی، عامیانهنویسی و ... مهارتهای خود را نشان داده است. در زمینۀ موسیقی شعر، با برهمزدن قواعد معمول در وزن و قافیه و ردیف، فضای متناسبی را پدید آورده؛ به لحاظ معنایی دست به آشناییزدایی زده و در عرصۀ خیالپردازی، تصاویری طنزآمیز و کاریکاتوروار خلق کرده است.
This article aims at the content and structural analysis of the poetry of Nasser Feyz, a contemporary satirical poet, in his four comic collections (i.e., The Omlete with Handle, Near the Cucumber Stub, Feyzbook and Feyzanlah). The authors first provide a precise definition of parody and then, based on that, analyze the content and structure of Naser Feyz's parodies. In terms of the content, those parodies both make at the readers laugh at satirical elements and raises criticisms of social, economic, moral, cultural and political issues. From the structural point of view, the rules of language, music, semantics and imagery are applied to create graceful inconsistencies that are in line with the paradigmatic structure. For example, the poet has shown his skills in the realm of language through word verbal games, word-formation, double pluralization, and folklore.
خلاصه ماشینی:
هدف اصـلی این نوشـتار، بررسی و تحلیل نقیضه های شاعر طنزپرداز معاصر، ناصر فیض در مجموعه اشــعار طنزآمیز «املت دســته دار» (١٣٨٤)، «نزدیک ته خیار» (١٣٨٨)، «فیض بوک» (١٣٩٢) و «فیضـا له » (١٣٩٥) است .
چنانکه در مثال های زیر واژۀ «هم » در بیان معنای کلام این ابهام را ایجاد میکند: هر که تابســتان برایش مشــکل اســت فصــــل ســـرمـا و زمســـتـان نیز هم (ناصر فیض ، ١٣٨٤: ١٤١) ٤-٣-١-٤- جمع سازی کـاربرد جمع الجمع هـا در زبـان معیار غلط محســـوب میشـــود؛ اما در زبان طنز و در نقیضــه پردازیها باعث آشــناییزدایی در زبان میگردد؛ «اراذل ها، منازل ها، مســائل ها، جداول ها» در غزلی با همین التزام ، از جملۀ جمع الجمع ها هستند: من آنجا بودم اا اشتباهی هم نمیکردم گرفتنـد اشـــتبـاها بنده را هم با اراذل ها مرا بردند آنجایی که نامش رفته از یادم گروهی را هم آوردنـد آنجـا از منازل ها به آنها گفتم آخر جرم من ؟ گفتند میفهمی که جرمت بستگی دارد به خیلی از مسائل ها اگر تنها نشـسـتی روی جدول اینکه جرمی نیست ولی گویی نشـسـتی با کسی روی جداول ها (ناصر فیض ، ١٣٨٨: ٨٤ و ٨٥) ٤-٣-١-٥- مصدرهای جعلی یا ساختگی به کار بردن مصـادر جعلی به تقلید از برخی شـاعران سبک آفرین همچون طرزی افشار، در نقیضه های ناصر فیض نیز دیده میشود.
واژۀ «تفو» (آب دهان افکندن ) در بیت زیر چنین است : دیگر به قفل یا به کلید احتیاج نیســـت وقتی تفو بـه لـذت دنیـا کنـد کســـی (ناصر فیض ، ١٣٨٨: ١٣٨) ٤-٣-١-٨- مکررنویسی یکی از ترفنـدهای فیض برای ایجاد توجه مخاطب در نقیضـــه ، اســـتفاده از واژگان یا جملات یا ابیات تکراری اسـت ؛ گویی که این نوع تکرارها همچون زنگ هشـدار توجه مخاطب را به خود جلب میکند و بسامد بیش ازحد آن علاوه بر آنکه ساختار موسیقایی کلام را تحت تأثیر قرار میدهد، حشـوگویی و مهمل نویسی را موجب میشود؛ ازاین رو هم خنده بر لبان مخاطب مینشیند و هم بر اهمیت موضوعی خاص تأکید میشود.