چکیده:
مقالة حاضر نخست به بررسیِ آراءِ گروهی از منتقدینِ موسیقی ایرانی مبنی بر پیوندِ آن با تصوف پرداخته است. در این مقاله ابتدا به بررسیِ ریشههایِ این تفسیر از موسیقی ایرانی در ایرانِ آن دوره پرداخته شده است. همانطور که بیان خواهد شد، دو جریان فکری به نقدِ نقشِ تصوف در فرهنگ ایرانی پرداخته بودند؛ در یک سو جریان چپ و در سوی دیگر احمد کسروی نمایندگان این نوع نگاه محسوب میشدند. در ادامه، نظراتِ گروهِ دیگری که به بیانِ روایتی عرفانیِ از موسیقیِ ایرانی پرداختهاند، بررسی شده است، و ضمناً به برخی از عللِ شکلگیریِ این نگرش و خوانش نیز اشاراتی شده است. این مقاله ضمنِ ریشهشناسیِ عللِ پیدایش این دو رویکرد، به طرحِ تمایزِ مفاهیمِ محفل و بزم پرداخته و دو تلقی از فرهنگِ شنیدنِ موسیقی در عرصة موسوم به اندرونی را در بستر فرهنگی ـ اجتماعی موسیقی ایرانی مطرح میکند. در همین راستا نشان داده شده که این تلقیِ «عرفانگرایانه» وابسته به آداب و قواعدِ شنیداریِ حاکم بر عرصة موسوم به محافل بود. در نهایت ضمنِ بررسیِ اجمالیِ ظهورِ برنامة گلها و برخی از پیچیدگیهایِ آن، پیدایشِ این برنامه در امتدادِ همان خوانشِ «عرفانگرایانة» حاکم بر بخشی از فرهنگِ خواصِ موسیقیِ ایرانی آن دوره بررسی شده است.
This article examines a discussion about Iranian music that emerged during the 1950's and early 1960's. During this period various writers attempted to criticize Iranian music on the basis that it is connected with the "sufi" tradition of Iranian culture. Hence, during this period criticisms of Iranian music appears in various newspapers. During the same time, activists of Iranian music provided a "sufi-based" narrative of Iranian music and its cultural characteristics. According to them, Iranian music has "sufi" characteristics which should appear in its performance and cultural context. It is also illustrated how this was connected to an understanding of music listening. In this article, we inspect the claims of the first group. Moreover, the roots of this trend is studied in the larger intellectual trend of the time. Then, we examine the narratives of the second group and explain some of the possible reasons for such formulation. We have showed how such reading of Iranian music was tied to a culture of music that existed in "Mahfils" and how the most important radio program of Iranian music, Golha was connected to such reading of Iranian music, which was a shared idea and culture among the elites of Iranian music.
خلاصه ماشینی:
وامقي (١٣١١-١٣٧٩) در نوشتۀ خود ضمن طرح اين پرسش که «آيا موسيقي ايراني غم انگيز است »، صراحتا بيان ميکند که خاصيت به زعم او «سکرآور» اين موسيقي، نخستين دريافتي است که مخاطب با آن مواجه ميشود و همين مسئله به گمان او سبب شده که «موسيقي ايران همچون ماده مخدري، اعصاب را سست کرده » و «روح را در عالم ديگري که از خارج از واقعيات است ، سير» دهد (وامقي، ١٣٣٥: ١٦).
(رشيدي، ١٣٣٨ الف : ٤ ـ ٥؛ تأکيدات از نگارندگان است ) بازتاب مقولاتي چون «کثيف ترين شکل تصوف »، «بوي افيون »، و «ترويج دريوزگي» ـ که وي آنها را منتسب به برنامۀ گلها مي کند ـ در واقع در جهت نقادي از ماهيت موسيقي ايراني و بستر فرهنگي آن است که به شدت مورد انتقاد اين نويسنده واقع ميشود.
در بخش بعدي به بررسي اجمالي ريشه هاي انديشه اي اين نوع انتقادات ، مقارن با همين دوره پرداخته شده است ؛ امري که شکل گيري آن انتقادات از موسيقي ايراني را نيز براي ما ملموس ميسازد.
٢. نقد مسئلۀ تصوف در دورة پهلوي به طور کلي به دو جريان فکري در نقد تصوف در ايران معاصر ميتوان اشاره کرد: (١) نخست جريان فکري چپ و مشخصا فعالان منتسب به حزب توده که در برخي از نشريات خود به نقد اين جنبه از فرهنگ ايراني ميپرداختند؛ (٢) جريان ديگري که توسط منتقد و مورخ اين دوره ، احمد کسروي (١٢٦٩ـ١٣٢٤)، نمايندگي ميشد.