چکیده:
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله میگیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت میان خالق و مخلوقاند، فاصلۀ بسیاری دارد، و حتی بر نظریۀ نیابت ذات از صفات (منسوب به برخی از معتزله) انطباق ندارد، اما تشخیص نسبت این الهیات با عرفان نظری و کلامِ روایی شیعی دشوار است. به نظر ما، اگرچه در نگاه نخست، الهیات قاضی سعید الهیاتی کلامیـ رواییـ سلبی (همچون الهیات رواییـ سلبی منتسب به شیخ صدوق) به نظر میرسد، اما در حقیقت، ارکان مهم خود را مدیون عرفان نظری است، هر چند در مواردی از آن فاصله نیز میگیرد. موارد مهم تأثیرپذیری قاضی سعید از عرفان نظری از این قرارند: اعتقاد به وحدت شخصیۀ وجود، نفی سنخیت میان مقام ذات و نمودهای آن، نفی صفات از مقام ذات، معبود بودن اسماء و صفات. مهمترین تفاوت بین این دو نگرش در این است که در عرفان، خداوند همان وجودِ بما هو هو است، اما قاضی سعید همین را هم قبول ندارد.
Denying any resemblances between the creator and creatures, Qazi Saeed Qomi sets his ideas apart from the typical cataphatic theology in Islamic discourse as well as the conventional theology of Shi’ism. This paper aims at investigating the relationship or lack of it between Qazi Saeed Qomi’s apophatic theology and the conventional predominant monotheistic perspectives of main schools of theology (i.e., Ash’arism, Mu’tazila, Shi’ism). Qazi Saeed’s theology is very different from the common rational theology of Ash’arites or Shi’ites, both of which emphasize the congruities between the creator and creatures. Although differentiating the aforementioned ideas appears to be difficult, unlike other theologists, Qazi Saeed does not believe in the theory of substituting the essence for attribute. In spite of the fact that at the first sights, Qazi Qomi’s theology brings a resemblance to rational-narrative-apophatic theological thoughts (e.g., al-Shaykh al-Saduq’s narrative-apophatic theology), our argument is that his ideas are reliant on the theoretical mystical thought (although they are still different in some ways). Qazi Qomi’s theology has been influenced by the theoretical mystical thought in terms of the following issues: believing in personal unity of existence, negating congruities between the essence and its manifestations, negating God’s essence from his attributes and believing in confinement of God’s names and attributes. The most considerable difference between them is that mystic theologists believe in being qua being principle, while Qazi Saeed Qomi fails even to accept this principle.
خلاصه ماشینی:
الهیات سلبی، نفی سنخیت ، نیابت ذات از صفات ، الهیات فلسفی، کلام روایی شیعی، عرفان نظری، قاضی سعید قمی مقدمه توحید مهم ترین آموزٔە اعتقادی اسلام است ، این آموزه توسط مکاتب گوناگون کلامی، فلسفی و عرفانی به انحاء گوناگونی تفسیر شده است ، اما به طور کلی، همۀ این مکاتب ذیل دو عنوان کلی قرار میگیرند: الهیات ایجابی و الهیات سلبی.
رویگرداندن قاضی سعید از الهیات فلسفی- ایجابی مبتنی بر سنخیت که مورد قبول عموم فیلسوفان مسلمان است ، سخن درستی است ١٢، اما این نکته ایجاب نمیکند که قاضی سعید را یک متکلم ارزیابی کنیم ؛ چرا که الهیات سلبی قاضی سعید همان الهیات تنزیهی شیخ صدوق و امثال او نیست ، به عبارت دقیق تر، حتی اگر نقطۀ آغاز این دو رویکرد را یکی بدانیم ، باید متوجه باشیم که قاضی سعید در تعمیق این رویکرد تنزیهی، به عرفان نزدیک میشود و همان طور که در ادامه خواهد آمد١٣، نگرش توحیدی وی با نگرش عرفانی فاصلۀ چندان و تمایز بنیادینی ندارد؛ قاضی سعید اولاً: تمام صفات ایجابی همچون علت و مبدا بودن و حتی وجوب وجود را از خداوند سلب میکند، ثانیا: برای ممکنات تحقق نمودی قائل است و آنها را حقیقتاً موجود نمیداند و تباین بین خداوند و مخلوقات را تباین بین بود و نمود میداند، ثالثاً: مقام ذات را حتی از معبود بودن نیز فراتر میداند و در نتیجه اسماء و صفات ایجابی را مخلوق و معبود میخواند.