خلاصه ماشینی:
اگر یک سخنرانی که پنج صفحه است ده صفحه است، دو- سه سطر آن را کسی نقل کند برای هیچ محققی نمیتواند سند باشد و دین ما گذشته از اینکه بر ما تحصیل علم سودمند را واجب کرده است، مستحضرید فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ»[1] نگفت طلب علم واجب است، نگفت «فریض» است، گفت «فَرِیضَةٌ»؛ این «تا»ی «فَرِیضَةٌ» «تا»ی مبالغه است وگرنه مبتدا مذکر باشد خبر مؤنث باشد که نمیشود؛ مثل تای «علامة» که این تای «علامة» یعنی او خیلی علم دارد.
مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ» برای اینکه خطبه بیست صفحه است، او سه چهار سطر را دیده است؛ نامه، پنجاه صفحه است او پنج صفحه را دیده، او چگونه میتواند تحقیق کند؟ بر هر محقق حوزوی و دانشگاهی لازم است در کنار قرآن کریم در محضر این کتاب شریف «تمام نهج البلاغه» که چند برابر نهج البلاغه کنونی است باشد، مطالعه بکند و صدر و ذیل این سخنان حضرت را ارزیابی بکند تا توجه کند که حضرت چه فرمود؟ الآن مثلاً ما در این جملههایی که داریم «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ یَنْفَعْهُ] لَا یَنْفَعُه»[3] این یک سطر است، این جزء یک مجموعه مبسوطی است که در کتاب شریف «تمام نهج البلاغه» آمده است.
گروه دوم کسانیاند که مجاری ادراک آنها سالم است، یعنی چشم و گوش آنها سالم است ولی دست و پای اینها فلج است؛ اینها مار و عقرب را میبینند ولی چون قدرت فرار ندارند نیش میخورند.
فرمود این شخص عالِم است، اما کشته جهل آن عقل عملی است؛ برای اینکه علم پنجاه درصد است.