چکیده:
ویرانشهر، جامعهای خیالی است که در آن هرج و مرج به نهایت خود رسیده و امید چندانی به بهبودی آن نیست. نیمایوشیج و بدرشاکر السیاب دو شاعر پرآوازهی معاصر فارسی و عربی، در پی اعتراض به اوضاع نابسامان جامعه و تلاش در بهبود امور، ویرانشهری را در قصائد خود با نام «سوی شهر خاموش» و «مدینة بلامطر» ترسیم میکنند. این جستار با بررسی جلوههای یأس و امید در کلام دو شاعر به روش توصیفی تحلیلی در پی پاسخ به پرسش ذیل است: عوامل اصلی پیدایش فضای ویرانشهر در کلام دو شاعر چیست و در جدال یأس و امید، پیروزی نهایی با کیست؟ نگارنده بر این باور است که هر دو شاعر با به تصویر کشیدن فضای جامعه و نشان دادن عوامل اصلی پیدایش ویرانشهر که همانا ظلم و فساد حاکمان و سکوت و سرخوردگی مردم جامعه است سعی در اصلاح و بیداری ملت داشتهاند. در جدال یأس و امید، پیروزی نهایی با امید است و هر دو شاعر چشم انتظار تغییر و انقلابی عظیم در جامعه هستند.
The dystopia is imaginary society in which chaos has come to maximum and there is little hope of recovery. Nima Yoshij and Badr Shaker al-Sayyab, two well-known contemporary Persian and Arabic poets, against the poor state of society and efforts to improve things, are depicting the dystopia as "Towards a Silent City" and "city without rain".This article seeks to answer the following question by examining the manifestations of despair and hope in the words of two poets in a descriptive-analytical method. What are the main factors in the emergence of the city's ruined space. What is the ultimate winner in the battle of despair and hope? The author believes that both poets have tried to reform and awaken the nation by depicting the atmosphere of society and showing the main causes of the dystopia, which is the oppression and corruption of the rulers and the silence and frustration of the people of the society. in the struggle between despair and hope, choose optimism and hope a revolution in the society.
خلاصه ماشینی:
"(نجفي ٦٢٤) نيمايوشيج و بدرشاکر السياب نيز با نمايش دقيق و روشن اوضاع زمانه ي خود و وضعيت پريشان و نابسامان مردم جامعه و ظلم و ستم حاکمان در دو قصيده ي "سوي شهر خاموش " و "مدينة بلامطر"، سعي در آگاهي و بيداري مردم از خواب غفلت داشته ، تلاش ميکردند بذر اميد در دل مردم بکارند و آنان را نسبت به تغيير و تحولي عظيم و شايد انقلابي بزرگ توسط آنان يا نسل آينده اميدوار کنند.
از ميـان کارهـاي بسـياري کـه بـه زندگي و آثار اين دو شاعر شناخته شده پرداخته است تعدادي از آنها ارتباط بيشتري با کار پيش رو داشته و در مواردي زمينه ساز بعضي از مباحث ارائه شده در اين جستارند که بـراي نمونه ميتوان به مقاله هاي زير اشاره کرد: معروف ، و ويسي(١٣٩١)، در اثر خود با عنوان "بررسي تطبيقي مفهـوم نمـادين بـاران در شعر سياب و اخوان ثالث " به شرح و تحليل مفهوم مجازي باران در اشعار سـياب و اخـوان ثالث پرداخته اند.
آنچه از واکاوي سروده هاي نيما و سياب بر ميآيد اين است که هر دو شاعر به دنبال نابساماني و هرج و مرجي که در جامعه ي زمان خود ميبينند چشم انتظار انقلابي عظيم هستند که بتواند همه را چيز را تغيير دهد اما پس از اينکه سلطه ي ظالمانه ي حاکمان و اربابان قدرت و بيهودگي تلاش ها و خيزش هاي مردم را ميبينند اميدشان نااميد گشته و بيش از پيش سرخورده ميشوند.