چکیده:
یکی از مسایل بنیادین جوامع مدرن، مسئله «بیگانگی» است. از این رو تحلیل و تبیین این مسئله در مطالعات بسیاری از اندیشمندان، ظهور و بروز دارد. «هانا آرنت» از جمله اندیشمندان سیاسی است که از یکسو، بیگانگی انسان مدرن را در مطالعات خود مورد توجه قرار داده است و از سوی دیگر، مفهوم شهروندی به معنای کلاسیک آن را که در پیوند با عمل است، مورد بازخوانی و تبیین قرار داده است. در این مقاله، پس از تبیین دو مفهوم «ازجهان بیگانگی» و «شهروندی» نزد هانا آرنت، کوشش میشود به این پرسش پاسخ داده شود که آیا میتوان تیوری شهروندی آرنت را بهعنوان بدیلی برای وضعیت از جهان بیگانگی انسان مدرن در نظر گرفت؟ همچنین این ادعا تبیین میشود که در تقابل با بیگانگی انسان جامعهمدرن، وضعیت انسانی مطلوب آرنت در قالب شاخصهای شهروندی قابلیت تحقق دارد.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ، پس از تبیین دو مفهوم «ازجهان بیگـانگی» و «شـهروندی» نـزد هانا آرنت ، کوشش میشود به این پرسش پاسخ داده شود که آیا مـیتـوان تئـوری شهروندی آرنت را به عنوان بدیلی برای وضعیت از جهان بیگانگی انسـان مـدرن در نظر گرفت ؟ همچنین این ادعا تبیـین مـیشـود کـه در تقابـل بـا بیگـانگی انسـان جامعۀمدرن، وضعیت انسانی مطلوب آرنت در قالب شاخص های شهروندی قابلیـت تحقق دارد.
تبیین مسئله و رویکرد متن با تکیه بر آنچه پیشتر بیان شد، میتوان گفت که در این مقاله ، اهتمام نویسنده بـر آن است که پاسـخی مناسـب بـه ایـن پرسـش داده شـود کـه آرنـت ، چـه نسـبتی میـان از خودبیگانگی بشر و شهروندی برقرار کرده است ؟ و چـرا مـیتـوان از شـهروندی بـه مثابـه بدیلی برای وضعیتِ از جهان بیگانگی بشر یاد کرد؟ سیری که بـرای پاسـخگویی بـه ایـن پرسش طی انجام این پژوهش دنبال شد، در ابتدای امـر، تبیـین و تشـریح دو کلیـد واژة اصلی ایـن پـژوهش یعنـی «از خودبیگـانگی » و «شـهروندی» در تـاریخ اندیشـه بـود؛ زیـرا اندیشمندان زیادی از گذشته تاکنون، به تبیین و تحلیل مفهوم «شهروندی » پرداخته انـد و قدمت بررسی آن را میتوان از زمان افلاطون و ارسطو در یونان پی گرفـت .