چکیده:
مسئله فعل اختیاری انسان ازیک سو با برخی از صفات الهی مانند: توحید- افعالی- ، علم، اراده، قدرت و ازسوی دیگر با بعضی از آموزه های دینی مانند: بهشت، جهنم، تکلیف و ... کاملا مرتبط است. در تبیین این مسئله برخی جانب جبر رفته اند و برخی قائل به تفویض شده اند. از اهداف پژوهش حاضر آن است که تحلیل فعل اختیاری انسان به گونه ای صورت پذیرد که هماهنگ با صفات الهی و موید آموزه های دینی باشد. ازاین رو در این پژوهش به تحلیل فعل اختیاری انسان براساس وحدت مفهومی، تشکیکی و شخصی وجود پرداخته شده است و سپس میان نتایج این تحلیل ها با محتوای نصوص دینی، مقایسه ای صورت گرفته است. در ادامه با روش تحلیلی، ابعاد فعل اختیاری انسان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از یافته های تحقیق آن است که: هریک از این سه تحلیل، منطبق با برخی از آیات قرآن کریم است و افعال اختیاری انسان اعم از حسنه و سیّئه دارای دو بعد حقّی و خلقی است.
The issue of human voluntary action on the one hand is related to some divine attributes such as: monotheism - actions -, science, will, power and on the other hand to some religious teachings such as heaven, hell, duty, and the like. Some have taken this issue to the side of algebra and some have believed in delegation. One of the aims of the present study is to: Analyze the voluntary action of human beings in a way that is in harmony with the divine attributes and confirms the religious teachings. Therefore, in this study, the analysis of human voluntary action based on the conceptual, skeptical and personal unity of existence has been done and then a comparison has been made between the results of these analyzes and the content of religious texts. In the following, the dimensions of human voluntary action have been analyzed by analytical method. One of the findings of the research is that: Each of these three analyzes is consistent with some verses of the Holy Quran and human voluntary actions, both good and bad, have There are two dimensions of truth and creation, these actions are in terms of existence and realization of "I am God"; But in terms of the nature and attribution of the action to the description of good and evil, good deeds go back to God Almighty and man; But evil deeds are on the part of man himself.
خلاصه ماشینی:
که اين سه اصل عيناً در مقابل اصول و مباني وحدت مفهومي وجود قرار دارد، ميتوان گفت : فاعل حقيقي و علت حقيقي فقط خداست و نقش ساير موجودات و ازجمله انسان در افعال اختياري اش فقط در حد علّيت اعدادي است که زمينه را براي پيدايش معلول فراهم ميکند (طباطبايي، ١٣٨٤، ج ٢: ٢٦٧؛١٤١٢،ج ٧: ٢٩٨) نه تنها علل مادي بلکه موجودات مجرّد نيز از معدّات هستند و جايي براي علّيتِ مستقلِ مسخّر، نمي ماند(ميرداماد، ١٣٨٥: ٧٥).
حال سوال اين است که برمبناي وحدت شخصي وجود، که وجود ملک طلق حق تعالي است و ساير موجودات ، ظهور اين وجودند و حقيقتاً بهره اي از وجود ندارند و همۀ کمالات وجودي منحصراً اختصاص به حق داشته و انسان فقط متوهم به اين تصور است که داراي کمالات است درحاليکه حقيقت و واقعيت ، خلاف اين تصور است ، نقش انسان در تحقق افعالش چگونه خواهد بود؟ در اين تلقي، انسان درحقيقت هيچ چيزي از آنِ خود نميبيند؛ لذا فاعل همه چيز را خدا ميداند، در اين نوع نگاه ، وجود انسان از آنِ حق تبارک و تعالي و نيز اختيار و ساير کمالاتش ، ظهور و کمالات حق تبارک و تعالي است ؛ بنابراين انجام فعل ، کار حق تعالي است و فاعليت انسان و ساير موجودات درواقع درجه اي از درجات فاعليت خداي سبحان بوده و فاعليت آن ها ظلِّ فاعليت خداوند است و هيچ شأن و جايگاه ديگري براي آن ها متصور نيست ؛ ازاين رو انسان و ساير 9 / 21 علل ، همه مظاهر و آيينه هاي فعل خداوند متعال هستند( ابن عربي، ١٣٧٠: ٧٨؛ قونوي ،١٣٧٤: ٢٥؛ جوادي آملي، ١٣٨٧: ٤٠٠).