چکیده:
نظریه تطور، از بدو انتشار موجی از مخالفتهای فلسفی و دینی را برانگیخت. تفسیر متعارف امروزین این نظریه نیز در چالش با خداباوری تلقی میگردد. طبیعی است که تلاشهایی از بدو پیدایش این نظریه تا به امروز در راستای نشان دادن سازگاری یا ناسازگاری دعاوی این نظریه با آموزههای دینی صورت گرفته است. الیوت سوبر، فیلسوف زیستشناسی برجسته معاصر، روایت بدیعی از نسبت تطور و خداباوری ارایه نموده است. او میکوشد با نشان دادن خصلت احتمالاتی نظریه تطور، سازگاری آن را با وجود عوامل پنهان تعینبخش (و از جمله خدا) نشان دهد و از سوی دیگر، نسبت ادعای هدایتنشده بودن جهشهای زیستی را با خداباوری بررسی کند. دستاورد نهایی بررسیهای او این است که نظریه تطور، نسبت به دعاوی خداباورانه خنثاست و بنابراین ضوابط طبیعتگرایی روششناختی را رعایت میکند. در این مقاله، موضع سوبر تشریح شده و نهایتا مورد ارزیابی قرار گرفته است. به نظر میرسد تصویری که او از هدایتنشده بودن تطور مبتنی بر شواهد تجربی ارایه میکند، ناتمام است و او بهصورت نابجا از جهشهای هدایتنشده به تطور هدایتنشده منتقل شده است.
The theory of evolution gave rise to various philosophical and religious oppositions from the very onset. The conventional modern interpretation of this theory is also regarded in opposition to theism. Naturally, some attempts have been made, since the emergence of this theory, to show the consistency or inconsistency of the claims of this theory with religious doctrines. Elliot Sober, the prominent contemporary biological philosopher, has offered a novel account of the relationship of the evolution theory and theism. He attempts to show the presumptive nature of that theory and prove its consistency with the existence of the hidden determining factors (including God) on the one hand, and investigate the relationship between the claim of unguided nature of the biological mutations and theism on the other hand. The final achievement of his investigations is that the evolution theory is neutral regarding the theistic claims and thus observes the naturalistic methodological rules. In this article, we have expounded Sober’s position and have finally evaluated it. It seems that the image he presents of the unguided nature of evolution based on empirical evidences is incomplete, and he has unduly been transferred from unguided mutations to unguided evolution.
خلاصه ماشینی:
پس از آن نظریه تطور را واکاوی میکنیم و نسبت آن را با وجود یک عامل پنهان بهعنوان فاعل فراطبیعی برای ارگانیسمها بررسی مینماییم و نهایتاً این ادعای زیستشناسی که جهشها هدایتنشده هستند را با آموزههای خداباورانه تطبیق خواهیم داد.
مثلاً مفاد آفرینشگراییِ زمین جوان مبنی بر اینکه حیات بر روی کره زمین در زمانی بین 10000 تا 50000 سال پیش با آفرینش مستقل گونههای مختلف موجودات زنده توسط خداوند آغاز شده بهوضوح با نظریه تطور که مدعی است حیات در حدود 8/3 میلیارد سال پیش آغاز شده و تمامی گونههای موجودات زنده فعلی بهصورت ژنتیکی مرتبط با هم هستند غیرقابل جمعاند و اگر یکی از آنها درست باشد لزوماً دیگری غلط خواهد بود.
او این پرسش را پیش میکشد که آیا اعتقاد به خدایی که در تاریخ انسان و قدری عامتر در طبیعت مداخله میکند با نظریه تطور قابل جمع است؟ در بررسی این پرسش سوبر بحث خود را از میان همه اقسامِ قابل فرض برای مداخله خداوند تنها به مداخله در فرایند تطور بهوسیله ایجادِ جهش (Mutation) های خاص در یک زمان و مکان مشخص محدود میکند.
بنا بر همه آنچه بیان شد، نظریه تطور از سه جهت دارای خصلت تصادفی ـ احتمالاتی است که دو مورد از آن که مربوط به مفهوم تناسب با محیط و مکانیزمهای گزینش هستند، محل بحث سوبر نیست و یکی از آنها که مربوط به جهشهاست نقطه تمرکز بحث را شکل میدهد.
بهزعم سوبر نظریه تطور نیز از این قاعده مستثنا نیست (او تنها یک مورد را بهعنوان نامزد محتملِ استثنا شدن از این قاعده ذکر میکند و آن هم نظریه کوانتوم است) و میتواند در عین اینکه صادق است به دلیل خصلت احتمالاتی خود در جمعیتهای متناهی به لحاظ علّی ناقص باشد.