چکیده:
فیلمهای سینمای ایران، بهویژه آثار ارائه شده در جشنوارۀ فیلم فجر، عمدتاً پیشرو «در مقام کشف و نمایش» مسائل و معضلات جامعه هستند و کمتر بهمنزلۀ هنر پیشرو «در مقام راهگشایی» عمل میکنند. در ایران، چندان به موضوع راهبردی سینمای تمدنی پرداخته نشده است؛ سینمایی که میتواند در سه بُعد انگیزۀ هنرمندان سینما، محتوای فیلمها و نیز توجه به ظرفیتهای مغفول نزد مخاطبان، افق و مسیر آیندۀ سینما را وسعت بخشد و تعمیق کند. این مقاله با استفاده از روشهای دلالتپژوهی و تحلیل مضمون قیاسی به واکاوی مؤلفههای ضروری سینمای تمدنی و نیز انحراف از معیارها در فیلمهای جشنوارۀ فجر(با نمونهگیری هدفمند از میان فیلمهای چهلمین دوره) پرداخته است. به این منظور، از رویکرد نظری «حیات معقول» برای نشان دادن مصادیق آسیبهای فرهنگی استفاده شده است. یافتهها نشان میدهند که جشنوارۀ فیلم فجر که به نام انقلاب اسلامی برگزار میشود، با سینمای تمدنی فاصله دارد. برخی اِعراضهای صریح از قواعد فقهی نیز هم در سیاستگذاری جشنواره و هم در فرآیند تولید، انتخاب و نمایش آثار قابل شناسایی هستند. بعضی عوامل سیاسی و بینشی از مهمترین موانع استمرار سینمای تمدنی معرفی شدهاند. همچنین، مقاله در تلاش است تا رسالت هنرمندان جشنواره را نسبت به وظیفۀ فراملّی و برون-مرزیشان در سطح جهان اسلام(و بهدنبال اهداف تمدنی مندرج در بیانیۀ گام دوم) نشان دهد.
Iranian cinema films, especially the works presented at the Fajr Film Festival, are mainly pioneers "in the position of discovery and screening" of society's problems and dilemmas, and less often act as the leading art "in the position of providing the solutions". In Iran, little attention has been paid to the strategic issue of civilizational cinema; the cinema that can broaden and deepen the future horizon and direction of cinema in three dimensions: the motivation of cinema artists, the content of films, and the attention to the neglected capacities of the audience. This article uses semantic research method and deductive thematic analysis to analyze the essential components of civilizational cinema and also deviates from the criteria in Fajr Festival films (by purposeful sampling among the films of the 40th period). For this purpose, the theoretical approach of "reasonable life" has been used to show examples of cultural harms. The findings show that the Fajr Film Festival, which is held in the name of the Islamic Revolution, is far from a civilizational cinema. Some explicit deviations from the rules of jurisprudence can be identified both in the policy-making of the festival and in the process of production, selection and display of works. Some political and insightful factors have been introduced as the most important obstacles to the continuation of civilizational cinema. Also, the article seeks to show the mission of the festival's artists towards their transnational and exterritorial duty in the Islamic world.
خلاصه ماشینی:
٢- هدف و پرسش هاي پژوهش عمده ترين هدف عبارت اسـت از: آسـيب شـناسـي فرهنگي جشـنواره فيلم فجر با محـل تمرکز قرار دادن چهلمين دوره (بهمن مـاه ١٤٠٠) و بـا عنـايـت بـه ســـينمـاي جريان ساز تمدني برازنده اهداف و مسير پيش رو در انقلاب مستمر اسلامي.
پرسـش هاي اصـلي عبارت هسـتند از: ١- دلالت ها و ضـرورت هاي سـينماي تمدني منـدرج در بيـانيـه گـام دوم انقلاب اســـلامي(ـبه عنوان ســـنـدي تمـدني) شـــامـل چـه مؤلفـه هـايي اســـت ؟ ٢- مصـــاديق آســـيـب هـاي موجود در جشـــنواره فيلم فجر کـه نشان دهنده انحراف از معيار و اصول محسوب ميشوند، شامل چه مواردي است ؟ ٣- پيشينه پژوهش مرشـديزاد و همکاران (١٣٩١) در پژوهشـي به بازنمايي هويت ديني در سـينماي پس از انقلاب اسـلامي پرداخته اند که بر طبق آن ، در دهه سـوم انقلاب به بعد تقريبا محتواي سـينما از کنترل نهادهاي سـياسـي و ديني خارج شـده اسـت .
جليلوند و سـرخيل (١٣٩٨) نقش گفتمان اسـلامي سـياسـي فقاهتي بر سـينماي ســـيـاســـي ايران پس از پيروزي انقلاب اســـلامي را واکـاوي کرده انـد کـه بر طبق يافته هايشـان ، سـياسـت هاي کلان فرهنگي کشـور در حوزه سـينما نسـبتا متأثر از ابر- گفتمان اسـلام سـياسـي فقاهتي بوده که خود را در قالب نهادسـازي، تشـکل سـازي و حمايت از فيلم هاي داراي مفاهيم انقلاب اســلامي نشــان داده اســت .
٢-٢-٤- رويکرد «حيـات معقول » در هويـت ســازي فردي و اجتمـاعي: معرفي منظر فرهنگي و تمدني مرحوم علامه جعفري و شهيد مطهري از نظر مرحوم علامه محمدتقي جعفري (ره )، فرهنگ ها بيانگر معلومات ، خواســته ها و آرمان هاي اختصـاصـي يک جامعه اسـت ، در صـورتي که تمدن ها بيانگر فعاليت عوامل اصــيل حيات فردي و اجتماعي اســت .