چکیده:
تاملات فلسفی ویتگنشتاین درباره زبان و تاثیرات فراوان آن در حوزههای گوناگون معرفتی و فلسفی، اندیشمندان حوزوی را نیز به مواجهه با این اندیشهها واداشته است. بررسی این مواجهات و شناخت انواع آن برای شناسایی ظرفیتها، خلاها، آسیبها و خطرات ممکن در این مواجهه ضروری مینماید. پژوهش حاضر با بررسی آثار اندیشمندان حوزوی که به مواجهه با فلسفه ویتگنشتاین پرداختهاند، میکوشد تا صورتبندی منظمی از این آثار ارائه کرده، انواع این مواجهه را شناسایی نماید. در گردآوری اطلاعات با روش «گلولهبرفی» 52 اثر، اعم از مقاله، کتاب و پایاننامه به دست آمد که از سال 1372 تاکنون نگارش شده است. دادهها با روش «فراتحلیل کیفی»، در دو بخش یافتههای توصیفی با پنج شاخص (بازه زمانی، مراکز علمی، قالب آثار، دستهبندی پژوهشگران و نقش پژوهشگران) و در بخش بررسی کیفی نیز با معیار «نحوه مواجهه با فلسفه ویتگنشتاین»، آثار در هفت دسته قرار گرفته و براساس آن، هفت نوع مواجهه با فلسفه ویتگنشتاین در حوزه علمیه قم شناسایی شده است. طبق نتایج فراتحلیل، بیشترین حجم آثار نگاشته شده (50%) به شرح و بسط فلسفه ویتگنشتاین پرداخته و 21% آن آثار را نقد کرده؛ نقدها نیز بیشتر در سطح مباحث منطق، معرفتشناسی و الفاظ بوده و چندان به سطح فلسفی نمیپردازند. ازاینرو، خلا وجود یک نظریه منسجم فلسفی برای مواجهه با بنیادهای فلسفی نظریه ویتگنشتاین کاملا محسوس بوده و موجب شده تا جدیترین مواجهه حوزویان که در جهت بهرهگیری و مقایسه دیدگاههای وی با مباحث اصول فقه (17%) بوده، با خطر گرفتار شدن در مبانی و لوازم معرفتی نظریات وی مواجه شود و این مسئله ضرورت مواجهه جدی در سطح بنیادی فلسفی با فلسفه ویتگنشتاین را مینماید که بهنظر میرسد نظریه «اعتباریات» علامه طباطبائی بستر مناسبی برای آن فراهم کرده است.
Wittgenstein's philosophical reflections about language and its many effects on various epistemological and philosophical fields have made seminarians face these thoughts. Examining these encounters and knowing their types is necessary for identifying the capacities, gaps, harms and possible risks in this regard. By examining the works of religious thinkers who have dealt with Wittgenstein's philosophy, the present research tries to present a systematic arrangement of these works and identify the types of this encounter. In the collection of data using the "snowball" method, 52 works including articles, books, and theses written since 1994 were collected. The data was collected using the "qualitative meta-analysis" method in two parts: 1. Descriptive findings with five indicators (time frame, scientific centers, format of works, classification of researchers and the role of researchers); 2. Qualitative review, using the criteria of "how to deal with Wittgenstein's philosophy", placing the works in seven categories and seven types of encounters with Wittgenstein's philosophy identified in Qom seminary. According to the meta-analysis results, the largest volume of written works (50%) have elaborated on Wittgenstein's philosophy and 21% have criticized those works; criticisms have mostly been at the level of logic, epistemology and vocabulary, and there has been no criticism on the philosophical level. Therefore, there is a quite noticeable gap for a coherent philosophical theory dealing with the philosophical foundations of Wittgenstein's theory, and this puts the most serious confrontation of the seminarians trying to use and compare his views with the topics of the principles of Islamic jurisprudence (17%) in the danger of getting caught in the epistemological foundations and requirements of his theories. This shows the necessity of a serious confrontation with Wittgenstein's philosophy at the fundamental philosophical level, for which Allameh Tabatabai's theory of "I’tibariyat" (the mentally posited facts) seems to have provided a suitable ground.
خلاصه ماشینی:
دادهها با روش «فراتحليل کيفي»، در دو بخش يافتههاي توصيفي با پنج شاخص (بازه زماني، مراکز علمي، قالب آثار، دستهبندي پژوهشگران و نقش پژوهشگران) و در بخش بررسي کيفي نيز با معيار «نحوه مواجهه با فلسفه ويتگنشتاين»، آثار در هفت دسته قرار گرفته و براساس آن، هفت نوع مواجهه با فلسفه ويتگنشتاين در حوزه علميه قم شناسايي شده است.
ازاينرو، خلأ وجود يک نظريه منسجم فلسفي براي مواجهه با بنيادهاي فلسفي نظريه ويتگنشتاين کاملاً محسوس بوده و موجب شده تا جديترين مواجهه حوزويان که در جهت بهرهگيري و مقايسه ديدگاههاي وي با مباحث اصول فقه (17%) بوده، با خطر گرفتار شدن در مباني و لوازم معرفتي نظريات وي مواجه شود و اين مسئله ضرورت مواجهه جدي در سطح بنيادي فلسفي با فلسفه ويتگنشتاين را مینماید که بهنظر ميرسد نظريه «اعتباريات» علامه طباطبائي بستر مناسبي براي آن فراهم کرده است.
شکل (1) نشان ميدهد که مواجهه انديشمندان حوزوي با فلسفه ويتگنشتاين فراز و فرودهاي فراواني داشته است؛ بهگونهايکه در سال 1384 با انتشار 11 اثر جهش يافته، سپس به مدت چهار سال دچار افول بوده و بعد از آن نيز گاهي مدنظر قرار گرفته؛ اما هرگز به تعداد قابلتوجهي نرسيده و پژوهشهاي منتشرشده در اين 29 سال، رشد پاييني داشته است: (به تصویر صفحه رجوع شود) شکل 1: بازه زمانی آثار منتشره 2.