چکیده:
از اصول اساسی گفتمان تمدنی در دانشگاههای اسلامی، اصل آزادی است. جاذبۀ آزادی سبب شد که انقلاب اسلامی آغازگر تحول اجتماعی عظیمی در عصر جدید برای همۀ اقشار بهویژه نسل جوان ودانشگاهیان شود. انگارۀ آزادی وقدرت این انگاره، هم در پیروزی و هم در تداوم این انقلاب و هم در نقش تمدنسازی آن بسیار تاثیرگذار است. در اینمقاله با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس آراء و دیدگاههای شهید مطهری سعی شده تصویری از تاثیر نقش تمدنی وجامعهسازی قدرت انگارۀ آزادی دانشجویان به تصویر کشیده شود. آزادی تفکر، آزادی عقیده، آزادی معنوی، آزادی اجتماعی وآزادی فرهنگی اقسام مهم آزادیهایی هستند که بستر نقش آفرینی را فراهم میکنند. در مجموعۀ نظام فکری استاد مطهری، آزادی تفکر با آزادی عقیده که بر مبنای دلبستگی پایه ریزی میشود، متفاوت است و از دیگر تصویرهای ذهنی تمدنساز، آزادی معنوی است که روشنبینی و بصیرت از آثار مهم آن تلقی میشود همانگونه که آزادی اجتماعی و آزادی فرهنگی، از جلوههای مهم آزادی هستند که در ساختن شبکهها و سیستمهای تمدن و بازخوانی و بازسازی اجتماع نقش بسیار نافذی دارند. در اینمقاله براساس چشم اندازهای شهید مطهری به بررسی انگارۀ آزادی و بیان دستاوردهای آن پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
او معتقد بود انقلاب پروتستانها، یک انقلاب فکری بود که به احیاء عقل پرداختند و تطابق دین و عقل را مطرح کردند و واسطهگری کشیشان را حذف کردند و اصالت به انسان دادند، برخلاف کاتولیکها که دیواری میان دنیا و آخرت کشیدند، لذا می توان نتیجه گرفت که آزادی فکر و اندیشه میتواند منشاء انقلاب و تحول و پیشرفت شود (لوویت، ترنر، 1385: 104)، بنابراین تمدن سازی دانشگاهها در افق چشم انداز با رویکرد تطبیقی دربین ملل و ادیان از اهمیت بسزایی برخوردار است همانگونه که بهترین روش دراسلام برای جلوگیری از هرگونه انحرافات فکری، ایجاد فضای مناسب برای تبادل اندیشهها و تضارب آراست که قرآن از آن به مرابطه یاد میکند ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (آل عمران/200) (جوادی آملی، 1388: 487)، لذا در پرتو انگارۀ آزادی تفکر، انسان تصویری صحیح از جهان بینی الهی را در مسیر زندگی خود ترسیم کرده و گامهای خود را بر مبنای این تفکر بر میدارد، چرا که نقشۀ نقاشی شده در ذهن او حکایت از افق روشن اعتقاد به یک معبود و رهایی از ماسوی الله دارد و قیود بردگی نفس را کنار زده و با فطرت خود، به کمال نهایی که همان حریت او در لباس عبودیت است خواهد رسید و از اندیشههای باطل که برخاسته از قیود و نشأت گرفته از وهم و خیال است، دوری میگزیند.