چکیده:
تدوین سیاستهای ملی و نظارت بر مقررات مدیریت آب باید از نظر اجتماعی مطلوب، از نظر محیطزیستی پایدار و از نظر اقتصادی برای دولت و صنعت مناسب باشد. در این پژوهش با استفاده از دادههای دوره 1381 تا 1394 و روش گشتاورهای تعمیمیافته (GMM) علاوه بر بررسی فرضیه زیستمحیطی کوزنتس با در نظر گرفتن مصرف آب در استانهای ایران، به بررسی تأثیر متغیرهای ارزشافزوده صنعت و تجارت (بهعنوان عوامل اقتصادی)، شهرنشینی، اندازه دولت (بهعنوان عوامل اجتماعی)، میزان بارش و دمای سالانه (بهعنوان عوامل اکولوژی) بر مصرف آب بخش صنعت پرداختهشده است. نتایج تحقیق حاکی از عدم رابطه معنادار بین میزان تجارت، ارزشافزوده بخش صنعت و مجذور آن با مصرف آب بخش صنعت و عدم تائید فرضیه زیستمحیطی کوزنتس در بخش صنعت است. نتایج همچنین نشاندهنده تأثیر معکوس و معنادار اندازه دولت و میزان دما و تأثیر مثبت و معنادار شهرنشینی و میزان بارش بر مصرف آب بخش صنعت است، بنابراین لازم است صنایع هر استان متناسب با شرایط طبیعی، اجتماعی و اقتصادی محلی خود به فناوریهای مدیریت سهمیه آب مجهز شوند و سهمیهبندی آب تحت نظارت دقیق قانونی انجام شود و مجازات سختتری برای استفاده فراتر از سهمیه آب اعمال شود و صرفهجویی در مصرف آب مورد تشویق قرار گیرد.
Developing national policies and monitoring water management regulations must be socially desirable, environmentally sustainable, and economically appropriate for both government and industry. In the present study, for the first time, using data from the period 2002 to 2015 and the Generalized Fluid (GMM) method, in addition to examining the Kuznets hypothesis by considering water consumption in the provinces of Iran, the effect of value-added variables of industry and trade (As economic factors), urbanization, government size (as social factors), annual rainfall and temperature (as ecological factors) on industrial water consumption are discussed. The results indicate that there is no significant relationship between the amount of trade, value added of the industrial sector and its square with the water consumption of the industrial sector and the Kuznets hypothesis in the industrial sector is not confirmed. The results also show a significant inverse effect of government size and temperature and a positive and significant effect of urbanization and rainfall on water consumption in industry. Therefore, it is necessary for the industries of each province to be equipped with water quota management technologies in accordance with their local natural, social and economic conditions and water conservation should be encouraged.
خلاصه ماشینی:
در این مطالعه با استفاده از داده های دوره ١٣٨١ تا ١٣٩٤ و روش گشتاورهای تعمیم یافتـه عـلاوه بـر فرضـیه زیست محیطی کوزنتس با در نظر گرفتن مصرف آب در استان هـای ایـران ، بـه بررسـی تـأثیر متغیرهای ارزش افزوده صنعت و تجارت (به عنوان عوامل اقتصادی )، شهرنشینی ، انـدازه دولـت (به عنوان عوامل اجتماعی )، میزان بارش و دمای سالانه (به عنوان عوامل اکولوژی ) بـر مصـرف آب بخش صنعت استان های ایران پرداخته شده است .
مطالعه حاضـر از جنبـه هـای مختلـف بـه ادبیـات اقتصادی موجود کمک می کند: اول اینکه ، این اولین مطالعه در نوع خود است کـه بـه بررسـی رابطه ارزش افزوده بخش صـنعت و مصـرف آب اسـتان هـای ایـران در چـارچوب فرضـیه زیست محیطی کوزنتس با استفاده از داده هـای پانـل مـی -پـردازد، دوم همـان گونـه کـه در شکل (١) نمایش داده شده است دستیابی به مدیریت پایدار منابع آب و محیط زیست تحت تأثیر عوامل اقتصادی ، اجتماعی و اکولوژی است کـه در تحقیـق حاضـر متغیرهـای ارزش افـزوده بخش صنعت و تجارت (به نماینده عوامل اقتصادی )، جمعیت و اندازه دولت (به عنوان نماینده عوامل اجتماعی ) و میزان بارش و دمای سالانه (به عنوان نماینده عوامـل اکولـوژی ) وارد مـدل مورداستفاده در تحقیق شده اند که تاکنون در مطالعات مرتبط بـا آب نادیـده گرفتـه شـده اسـت ، درنهایت ، در تحقیق حاضر یک بحث سیاستی در زمینه موضوع تحقیق ارائه می شـود کـه بـه سیاست گذاران کشور کمـک خواهـد کـرد.
Water use and economic growth: reconsidering the Environmental Kuznets Curve relationship.