چکیده:
کشور ایران را میتوان از نظر باستانشناختی به چهار منطقة جغرافیایی مجزا، اما در ارتباط با یکدیگر تقسیم کرد که هر یک سهمی چشمگیر در تحول تاریخ و فرهنگ این سرزمین داشتهاند. از میان این مناطق عمده ی فرهنگی تنها دشت شوشان است که بیش از دیگر مناطق شناخته شده است. با توجه به روند اسکان در دهکدههای نخستین و تحول آغازین آنها در کوهپایههای زاگرس، منطقه ی کلیدی دشت مهران و از بستر فرضیهپردازی در تحولهای فرهنگی بدون اطلاعات حاصل از بررسیهای گسترده ی منطقهیی، دشت دهلران به تقریب ناشناخته ماندهاند. این در صورتی است که منطقه ی مهران، به احتمال، حتی پیش از دشت شوشان محل اسکان جوامع دوران آغاز نوسنگی بود(علیزاده ،1380:217). افزون بر اهمیت این منطقه، در پژوهشهای مربوط به روند اهلی کردن جانوران و پرورش دانههای گیاهی، در طول تاریخ پرفرازو نشیباش، به لحاظ موقعیت جغرافیایی آن به منزله ی دروازه ایران از غرب، دشت مهران در پژوهشهای مربوط به شکلگیری حکومتهای نخستین وتأثیر و تأثرشان بر روندهای فرهنگی در بینالنهرین میتواند از اهمیتی بسزا برخوردار باشد. از یافتههای پراکنده ی باستانشناختی میتوان استنباط کرد که سهم این منطقه در توسعه ی کشاورزی و دامپروری و شکلگیری حکومتهای نخستین و شهرنشینی از سه منطقه ی عمده ی دیگر کمتر نبوده است. دانش ما از این دو تحول عمیق و تاریخی در این منطقه بسیار محدود و ناکافی است(همان: 218).هر چند که در این زمینه ما تنها در آغاز راه هستیم و بیشکمطالعات و تحقیقات و فعالیتهای گستردة باستانشناسی در آینده قادر خواهد بود نکات ناشناختة بسیاری را دربارة دستاوردهای فنی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ساکنان اولیه ی این کانون فرهنگی آشکار سازد و از این رهگذر با معرفی و شناسانیدن یکی از خاستگاههای مهم جوامع پیش از تاریخ ایران، بنیاد بسیاری از فرضیات و نظریات کنونی را درباره ی روابط فرهنگی، سیاسی، تجاری و اقتصادی ایران(دشت شوشان)و میانرودان در دورانهای گوناگون دگرگون سازد.
خلاصه ماشینی:
مقدمه : بررسيهاي روشمند و علمي و کاوش هاي باستان شناختي اخير در دشت هاي شوشان و دهلران ، منطقه ي لرستان و کردستان و به طور کلي غرب ايران بيشتر درمنطقه ي زاگرس و دامنه هاي شرقي و غربي آن شواهد و مدارکي را معرفي کرده است که به خوبي ثابت مينمايد، بشر از ده هزار سال پيش به تدريج وارد زندگاني دوران استقرار در اين منطقه شده و براي تکثير غلات و پرورش حيوانات قدم هاي مؤثري برداشته است .
از سوي ديگر با پي بردن به اين امر که زندگي يکجانشيني و اهلي کردن جانوران و گياهان نه در دشت هايي مانند جنوب بين النهرين ، شوشان و مصر، بلکه در کوهپايه هاي زاگرس تحول پيدا کرد( همان :١٢٢)، در سال هاي ١٩٦٠ تا ١٩٨٠ چندين کاوش در کوهپايه هاي زاگرس ، مناطق مرکزي و جنوب غربي ترکيه ، شمال عراق ، سوريه و اردن انجام شد که در رابطه با منشاء کشاورزي و دامپروري در خاور نزديک منجر به شکل گيري فرضيه هاي گوناگون شد و همان گونه که کاوش هاي چغابنوت نشان داده اند آثار باستان شناختي چنين تحولي را ميتوان در دشت ها به ويژه در دشت مهران نيز انتظار داشت ، زيرا اين دشت از دشت شوشان به دامنه هاي زاگرس نزديک تر است و از اين رو انتظار ميرود که پيش از دشت شوشان مورد توجه مردمان نوسنگي قرار گرفته باشد( همان :٢٢٠).