چکیده:
مبحث جرح و تعدیل در علم رجال یکی از مباحث مهم است که اهمیت آن بهویژه در علم حدیث، نمود فراوانی مییابد؛ بهنحوی که در بررسی صحت و سقم یک روایت، هر اندازه که درجۀ اعتبار سند آن روایت بالاتر باشد به همان میزان احتمال پذیرش و نیز دور ماندن آن از آسیبهای حدیثی(از قبیل جعلی و موضوع بودن و ...) افزایش مییابد. راویان فراوانی از سوی رجال اهل سنت تضعیف شدهاند که به تبع این تضعیفات، تعداد فراوانی از احادیث صحیح، از درجه اعتبار ساقط شده و به مرتبۀ پایینتری از اعتبار تنزّل یافتهاند. بسیاری از این تضعیفات به دلایلی از قبیل تعصب در مذهب، سختگیری و مشدّد بودن و مسائلی از این قبیل است. مقال حاضر بر آن است تا با استفاده از منابع کتابخانهای و نرمافزاری، چگونگی اعمال جرح مبهم در مورد حمّاد بن عیسی که صرفاً بهسبب اعمال جرح مبهم بر وی، تضعیف شده است را بررسی نموده و با توجه به غیرقابل پذیرش بودن جرح مبهم از سوی خود اهل سنت، تضعیف آنها بر این راوی را مردود شمرده و موثق بودن این راوی را اثبات نماید و امکان تعمیم این مبحث در مورد راویان فراوان دیگری که از سوی اهل سنت با همین طریقه تضعیف گردیدهاند نیز محتمل بداند بهنحوی که این تعمیم، لزوم بازنگری در برخی جرح و تعدیلهای اهل سنت الزامی مینمایاند.
The issue of Jarh and Ta'dil in ilm rijal is one of the most important topics, whose importance is especially evident in the Ulum of hadith and also in examining tradition's authenticity. In this sense, the higher the validity of tradition's Isnad is, the higher the probability of its acceptance and staying away from hadith harms (i.e. being fabricated etc.) increases. Many transmitters have been weakened by Sunni rijal, and as a result of these weaknesses, a large number of authentic hadiths have fallen from the level of authority and have been reduced to a lower level of authority. Many of these weaknesses are due to reasons such as bigotry in religion, strictness, and other issues. The present article aims at using library sources to investigate the use of ambiguous jarh regarding the case of Hammad ibn isa who weakened only because of the use of ambiguous jarh. Regarding the unacceptability of ambiguous jarh from Sunnis themselves, their weakening of this transmitter can be rejected and one can prove the authenticity of this transmitter. Moreover, the possibility of generalizing this topic about many other transmitters - who have been weakened by Sunnis in the same way - is also considered probable. In this sense, this generalization shows the necessity of revising some of the Sunnis' jarh and Ta'dil.
خلاصه ماشینی:
در بررسی آراء اهل سنت در مبحث جرح و تعدیل حمّـاد نیـز بـه این نحو عمل شده است که به کتب جارحان و ناقلین روایات حمّاد به ترتیـب تـاریخ حیات آنها مراجعه کرده و متنی که آن مؤلفان در مورد حمّاد ذکر نمودهاند، بیان شـده و اگر برخی از آنها، نام حمّاد را در چند کتاب خود آورده باشند، فقط بـه مهـم تـرین آنها اشاره میشود و با توجه به فراوانی راویان روایات حمّاد، از آوردن تمامی مطالب آنها در کتابهای مختلف (برای عدم تکرار)، به این سبب که عمً از لحاظ پژوهشـی تأثیری بر موضوع ندارند صرفنظر شده است .
»(١٣٧٣ش ، ج٣، ص١٤٥) ابن ابیحاتم صرفاً نظر پدرش(ابوحاتم ) را بیان میکند، آنهم به نحـوی کـامً مبهم و بدون اینکه علت ضعف حمّاد در آن مطرح شده باشد؛ اینکه آیا ابوحاتم واقعـا حمّاد را تضعیف کرده باشد، خود، پرسش برانگیز است ؛ زیرا ابوحاتم کسـی اسـت کـه یحیی بن معین را معیار تشخیص رجالی دانسته و یحیی نیز حمّاد را شیخ صالح دانسته است .
(ابن صح، ١٤١٦ق ، ص١٠٨؛ نیز صنعانی، بیتا، ج٢، ص١٦١) مـیتـوان ادعا نمود رجال متقدم اهل سنت پس از ابوداود، همین شیوه را در مورد حمّـاد اعمـال نمودهاند؛ به نحوی که از میان تضعیف وی از جانب ابوداود و تعدیل (و اعتماد بـه ) وی از سوی ابن معین و ترمذی و ابن ماجه ، گزینۀ جرح را در مورد وی اعمـال کـردهانـد و این عمل یا ناشی از دیدگاه جارحان(متأخر از ابوداود) مبتنی بر تقدم جرح بـر تعـدیل بوده و یا اینکه دiیل دیگری دارد که به آنها اشاره خواهد شد.