چکیده:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی چگونگی تلفیق عاملیت و ساختار در نظریه آرچر بود؛ بدینمنظور نخست ریشههای نظری تلفیق طرح شده و سپس نظریه ریختیابی آرچر با نگاهی مقایسهای به نظریه گیدنز مطرح شده است. درنهایت نیز به سؤال پژوهش«فرایند تلفیق کنش و ساختار در نظریه آرچر به چه شکل است؟» پاسخ داده میشود. وی با طرح نظریه ریختیابی در مقابل ساختیابی، نظریه تلفیقی خود را شکل داده است. در نظریه ریختیابی تلفیق عاملیت و ساختار از این قرار است؛ اول: شرایط از پیشموجود (ساختارها) که بستری برای کنش اجتماعی بهشمار میآید؛ دوم: کنش متقابلی که در این بستر برای دستیابی به اهداف معین صورت میگیرد؛ سوم: پیامدهای کنش متقابل اجتماعی که ممکن است به پرورش ساختاری شرایط کنش بینجامد، به بیان دیگر ساختارها و کارگزاران دستخوش تغییر شوند. سرانجام این عاملان و ساختارهای تغییریافته به بستر و شرایطی برای کنشهای بعدی تبدیل میشوند.
The main purpose of this study was to investigate how to combine agency and structure in Archer theory. For this purpose, first the theoretical roots of integration are proposed, then Archer's theory of molding is presented with a comparative look at Giddens' theory. Finally, to the research question "What is the process of combining action and structure in Archer's theory?" Has been answered. She has formed her integrated theory by proposing the theory of morphology versus construction. The combination of agency and structure in morphology is as follows; First: pre-existing conditions (structures) that are the basis for social action. Second: the interaction that takes place in this context to achieve certain goals. Third, the consequences of social interaction that may lead to the structural cultivation of conditions of action; In other words, structures and agents are subject to change. Eventually, these agents and altered structures become the context and conditions for subsequent actions. Keywords: morphology, structuring, combination of agency and structure, critical realism, dialectic.
خلاصه ماشینی:
با این مقدمه محقق قصد دارد پس از بررسی ریشههای نظری تلفیق، اشارهای به زمینههای فکری آرچر و چگونگی تلفیق دو مفهوم ساختار و عاملیت در نظریه ریختیابی این اندیشمند بپردازد؛ همچنین نظر به اینکه آرچر نظریه خود را با خوانشی انتقادی از گیدنز ساخته و پرداخته، نگارنده میکوشد که به مقایسه نظریات این دو متفکر بپردازد و میزان موفقیت هریک از این دو را در تلفیق عاملیت و ساختار بررسی کند و سرانجام برای پرسشهای زیر پاسخهای علمی ارائه دهد: در نظریه آرچر فرایند تلفیق کنش و ساختار به چه شکلی است؟ تفاوتهای تلفیق عاملیت و ساختار در نظریه گیدنز و آرچر چیست؟ عاملیت و ساختار عاملیت از مفاهیم اساسی در جامعهشناسی است که گاه معادل خرد (ریتزر، 1374، ص699) و گاه برابر با مفهوم کنش (گیدنز، 1384، ص64) در نظر گرفته میشود.
به بیان آرچر، اساساً درکنش دو مجموعه از نیروهای علّی است که تعیین میکند چگونه ساختارها، کارگزاران را مشروط و مقید میسازند؛ از یکسو نیروها و خواص ساختاری و فرهنگی بهصورت سودمندانه کارگزاران را از رهگذر اعمال محدودیتها و توانمندسازی تحتتأثیر قرار میدهند و از سوی دیگر توان بازاندیشی کارگزاران امکان بررسی برنامهها و طرحهای لازم برای تأمین نیازهایشان در جامعه را برای آنها فراهم میآورد و اجازه میدهد در مسیر تأمین این نیاز گام بردارند (Archer, 2002, p.
با این تعبیر گیدنز، مهمترین کلید برای فهم دگرگونیهای اجتماعی پرداختن همزمان به کنش انسانی و ساخت اجتماعی است (گیدنز، 1384، ص17)، اما نقطه آغاز تحلیل در کار آرچر دیالکتیک نیست و وی در تبیین پدیدههای اجتماعی ضمن قائل شدن به استقلال جداگانه هر یک از آنها بهتوالی عاملیت و ساختار در دورههای تاریخی مختلف پایبند است.
Archer, Margaret (1995), Realist Sociological Theory, New York, Cambridge University Press.
King, Anthony (2010), The odd couple: Margaret Archer, Anthony Giddens and British social theory, The British Journal of Sociology, p.