چکیده:
هیلاری پاتنم یکی از فلسفهدانان معاصر است که به ردّ دوگانگی واقعیت/ارزش میپردازد. در اندیشهی او این دو درهمتنیدهاند و حتی بهلحاظ مفهومی نیز از یکدیگر تفکیکناپذیرند، دیدگاهی که او آن را آموزهای پراگماتیستی میداند. وی موافقان این دوگانگی را متهم به جزماندیشی میکند و معتقد است وقتی آنها میگویند اخلاق از واقعیتها جداست، از این اعتمادشان نشأت میگیرد که گمان میکنند دقیقاً «واقعیت» را میشناسند. پاتنم سه دلیلی که موجب رویآوردن به دوگانگی واقعیت/ارزش میشود را بیان میکند و با ردّ هر سه، زمینه را برای نقدهای خود بر این دوگانگی فراهم میکند. اِشکالات پاتنم بر این دوگانگی عبارتاند از: 1. تبدیل تمایز بیضرر به یک دوگانگی متافیزیکیِ زیانبار 2. تأثیرپذیریِ علم از ارزشها در فرآیند ایجاد علم 3. وجود اتفاقنظر درخصوص مسائل اخلاقی بهمانند دیگر عرصهها 4. نادرستیِ تجزیهی احکام اخلاقی به دو مؤلفهی توصیهای و توصیفی 5. مفاهیم غلیظ اخلاقی دلیلی بر درهمتنیدگیِ واقعیتها و ارزشها. ضمن پذیرش نقاط قوت اندیشههای پاتنم در ردّ دوگانگی واقعیت/ارزش، معتقدیم آنجا که او از سرشتِ برساختانگارانهی «واقعیتها» دفاع میکند، دیدگاهش دارای ایراداتی است: 1. نادرستیِ تغییر واقعیتها بهدلیل ردّ طرح مفهومی، 2. مشکل علّیت معکوس، 3. عدمکفایت مفهومی، 4. ناسازگاری و 5. مغالطهی کاربردِ ارجاع. هدف این نوشتار، تحلیل و بررسی نقاط قوت و ضعف دیدگاه پاتنم دربارهی دوگانگی واقعیت/ارزش است.
Hillary Putnam is one of the contemporary philosophers who study the fact/value dichotomy. In his thoughts, these two concepts are interpretation and even conceptually not separate, a notion named instructive pragmatism. He accuses the advocates of this dichotomy and believes that when they say morality is separate from fact, they base their trust on the supposition that they realize fact in its exact sense. He sets three reasons that lead to resorting to this dichotomy of reality/value and by rejecting all, paves the way for his criticism of this dichotomy. The drawbacks recognized by him in this context, consist of 1. conversion of a non-destructive distinction into a destructive metaphysical dichotomy, 2. The impact of science from the values in generating science, 3. existence of consensus regarding ethical issues similar to that of other domains, 4. inaccuracy in the analysis of moral judgment into the two perspective and descriptive components, 5. wrong moral thick concepts, a reason in the interpretation of facts and values. Next to accepting his thoughts, and strong points in rejecting fact/value dichotomy, we believe when he defends the character of constructive facts, the following deficiencies become evident in his views: 1. inaccuracy in changing facts due to the conceptual schema, 2. the problem of backward causation, 3. lack of conceptual competence, 4. problem of incoherence and 5. use mention fallacy. The objective of this paper is to analyze and assess the strong and weak points of Putman’s views on fact/value dichotomy.
خلاصه ماشینی:
ir مقدمه در دوره ي معاصر، گفتگو در خصوص ارتباط ميان قلمرو ارزش ها و واقعيت ها به زماني بازمي گردد که درباره ي موضوعات اخلاقي اين اعتقاد به وجود آمد که مفاهيم اخلاقي صرفا قضاوتي ارزشي هستند که به بيان يک عقيده يا سليقه اي ذهني ميپردازند و نميتوان درخصوص آن ها به نحو عقلاني به بحث و تبادل نظر پرداخت (١٤٦ :٢٠٠٩ Hickey).
دوگانه هايي چون ذهن (mind) و بدن (body)، ذهن و جهان ، مشاهده و نظريه ، حقيقت (truth) و قرارداد، تحليلي و ترکيبي، واقعيت و ارزش نمونه هايي از اين دوگانگياند که پاتنم در دوره هاي مختلف فکري خويش به انتقاد از آن ها ميپردازد (-Ben ١٣ :٢٠٠٥ Menahem).
پاتنم معتقد است که طرفداران دوگانگي همين مرزبندي متافيزيکي را در مورد واقعيت و ارزش نيز به کار بردند؛ يعني ارزش ها از قلمرو واقعيت ها بيرون هستند و نميتوان هيچ گونه پيوند و ارتباطي ميان اين دو حوزه ، ايجاد نمود.
که ارزش اند و پيرس ٦ (١٨٣٩-١٩١٤) آن ها را براي استدلال علمي ضروري ميداند (بنگريد در: ١٨٠-١٧٦ :١٩٣٤ Weiss and Hartshorne)، همگي به وسيله ي علوم مورد پيش فرض قرار ميگيرند و اين دليلي است که داوريهاي ارزشي براي عمل خود علم ـيعني براي داوري درخصوص پذيرش يک فرضيه ـ جنبه ي اساسي دارند (١٣٥ :١٩٨١ Putnam).
تمام چيزي که مثال پاتنم نشان ميدهد آن است که راه هاي متعدد ـو به يکسان صادق ـ براي توصيف جهان ، يا بخشي از آن ميتواند وجود داشته باشد، حال آنکه ، هيچ يک از طرفداران عينيانگاري واقعيت اين را انکار نميکنند.